شکست قرارداد ۱۹۱۹ مقدمه کودتا ۱۲۹۹ – سید عبدالمجید الهامی

قسمت اول

 سربرآوردن دولت قاجار، با عظیم ترین تحولات سیاسی و اجتماعی جهان آن روزگار مقارن بود.ظهور حاکمیت شاهان قاجار در ایران با پیدایی طیف گسترده ای از رجال بلند پایه در اروپا در عرصه های علمی و فرهنگی–سیاسی و نظامی مصادف گشت. به همین جهت در سالهایی که اروپا با سرعت تمام مشغول بسط حوزه های گوناگون نفوذ خود در صحنه جهانی بود. سردمداران ایران مشغول سرگرمیهای کودکانه سیاسی–نظامی و فکری بودند.
 جامعه ایرانی هم برخلاف خواسته های نوین خود، در کلاف سردرگم اندیشه های سنتی خود می لولید. تب وتاب انقلابات اجتماعی و سیاسی، کمتر توانسته بود در میان اقشار جامعه ایرانی راه یابد. این زمینه ها شاید مطلوب ترین شرایطی بود که موجب نفوذ و استیلای دول بیگانه در ایران می گشت. بخصوص در این هنگام بریتانیا کبیر به دلیل اقتدار سیاسی–استعماری خود در ایران بر آن شد تا کنترل لازم در منطقه و ایران را به دست گیرد و مقاصد خود را پی جوئی نماید. 
سیاستمداران انگلیسی با ترغیب و تشویق زعمای قاجار به انعقاد قراردادهای دولتی و بازرگانی در ایران نفوذ خزنده، اما دیر پای خود را گسترش دهند. هر چند ایران به دلیل موقعیت جغرافیائی خود همیشه با این مشکل عظیم روبرو بود. بنابراین هنگامی که ایران وارد قرن چهاردهم هجری قمری می شد، نه رمقی در کالبدش باقی مانده بود و نه توانی برای مقابله با سیطرة بیگانه در پیکرش دیده می شد. 
  پس از عصر ناصری، مظفرالدین شاه دوران یازده ساله حکومت خود را بر پایه بی تفاوتی نسبت به ادارۀ امور مملکت آغاز کرده و خاصه با سفرهای چندین ماهه به فرنگ، زمام امور کشور را در گرداب کشمکش های قدرت و به دست سرمداران مستبدی چون امین  السلطان و عین الدوله رها می سازد.
 حقارت و زبونی در نزد ملل بیگانه از یک سو، و استبداد و بی عدالتی نسبت به رعایای داخلی، موجب شد تا بتدریج، مقدمات بیداری ایرانیان فراهم شود و آنان پذیرای یک انقلاب علیه این هر دو  گردند. در سال 1906 م–1324 هـ ق برای نخستین بار، ایرانیان دست به انقلابی زدند که به نظام مشروطه و مجلس و انتخابات، و سهیم شدن در امر حکومت منتج شد.
 این انقلاب که عملاً متأثر از عوامل گوناگون داخلی و خارجی بود هدفش ستیز با استبداد داخلی و سلطه خارجی بود. عدالت خواهی و رشد صنایع و تجارت داخلی و مبارزه با امتیازات خارجی و سرمایه گذاریها و وامهای بیگانگان، شالوده انقلاب مشروطیت ایران گشت. امّا روسیه و انگلیس، با هر گونه جنبش آزادی بخشی که پشتوانه اصالت آن، توده های گسترده مردم ایران بودند. متحدانه به مخالفت و مبارزه می ایستادند زیرا آن جنبشها منافع سیاسی و اقتصادی مشترک آنها را سخت به خطر می انداختدر آن هنگام که روسها از صحنه سیاست ایران خارج شدند. بلشویزم برمرزهای شمالی ایران سایه افکنده بود، در صحنه جهانی ترکها عقب نشسته و آلمان دچار ضعف و سستی شده و رویای پیروزیهای برق آسا در حال تبدیل به تصویر های شکست بود، وایران که از نظر منافع و مصالح اقتصادی و نظامی انگلیس در منطقه، اهمیت خاص داشت و به گفته« لرد کرزن» از یک قرن پیش سرزمین منافع عدیده  انگلستان بود و باید درراه امنیت و شبیت موقعیت جغرافیائی و بهبود اوضاع اجتماعی خودگام برمی داشت به یکی دولت آگاه و جسور و مصم نیاز داشت تا با تدبیرومدیریت ایران را از این پیچ خطرناک به سلامت بگذراند . 
      درآن اوقات در هیچ سوی ایران حتی در کوچه های تهران امنیت نبود، اصول قدیمی خانخانی و حضور سرکشان و راهزنان در بیشتر  استانها و شهرستانها و راههای دور  و نزدیک، قدرت را از دست دولت گرفته بودند، مرز های ایران در همه جا نا آرام بود، مالیاتها وصول نمی شد. به تعبیر وثوق الدوله درآن هنگام  اوضاع پس از جنگ که استقلال و حیات سیاسی ما در معرض خطر بود و جز فقر و بیماری  و پریشانی و ناامنی، چیزی نداشتیم و خطر تجزیه و بلشویزم کشورمارا تهدید می کرد، حضور یک دولت مقتدر الزامی ترین فریضه و واجب اوجبات حیات ایران بود. انتخاب وثوق هم از سوی آگاهان و هم حمایت آن از سوی نخبگان در این راه بود. 
       حضور پررنگ بریتانیا کبیر در غیاب رقیب دیرنیه و استعمارگر درنده خویی خود روسیه، خواهان سیطره یافتن کامل بر ایران و غارت و تاراج  تمامی منابع و مواهب موجود بود. آنها این غیبت را مغتنم شمرده و برای استحکام  موقعیت و حضور خود در صحنة جغرافیایی-سیاسی-اجتماعی-مالی ایران از هر فرصت و لحظات و امکانات خواهان بهره برداری بود ند.  
     به همین دلیل در چنین شرایطی طرح فوق العاده  خطرناک  کرزن که سابقاً  تقسیم ایران مابین انگلیس و روسیه را مطرح نموده بود بر سرمیز کار و عملیاتی شدن حضور پیدا کرد. و با توجه به شرایط ایران و نیازمبرم برای رهایی از این فلاکت آنهم بعد از جنگ جهانی اول که تنها قدرت برتر دنیا بریتانیا  بود و آن ها هم این فرصت  را در یافته بودند قرارداد 1919 فی مابین ایران و انگلیس منعقد شد تا به زعم  انگلیسها تمامیت ارضی-استقلال-آزادی و توسعه و پیشرفت ایران را به ارمغان آورده و بقول وثوق گامی  برای جلب حمایت و کمک همسایه جنوبی بود تا کشور را از تجزیه و سقوط نجات دهیم. 
      در اینجا این سوال مطرح است که آیا این قرارداد لازمه ایران و ایرانیت بود؟ آیا برای رهایی ایران در آن موقعیت ضرورت داشت؟ شرایط انعقاد آن  چگونه بوده؟ آیا با قانون اساسی و قوانین ایران مغایرت نداشته؟ آیا نخبگان با آن کنار آمده یا با آن مخالفت نمودند؟ آیا عاقدین قرارداد منافع ملی را در نظر داشتند ؟ آیا قدرتهای برتر دیگر جهان آنرا تأئید نمودند؟ آیا همسایه شمالی ما در برابر  آن سکوت نمود. نقطه نظر دو طرف مؤیدین و مخالفین با آن چه برخوردی یا در ارتباط با آن چگونه اندیشیدند. اهداف و پیامد های مترتب بر آن چگونه حاصل گردید؟
.  در یک پروسه نقد گونه قرارداد مذکور را تحلیل و بررسی و نتیجه از آن حاصل می شود که واقعاً و حقیقتاً این  قرارداد به نفع ایران بود یا نه، علل ناآکامی و شکست آن و این  جار و جنجال در ارتباط با آن به چه صورت  شکل گرفت. آیا این قرارداد اگر به تحقیق می رسید، واقعاً ایران را به اسارات می کشید. یا آنکه دولت وثوق بجز این راه راهی دیگری برای خود متصور نبود و ایران جبراً و اجباراً تحت این شرایط باید قرار می گرفت که اینکه به زعم خیلی ها کودتا 1299 در پی این شرایط بوجود آمد.

ادامه دارد 

سید عبدالمجید الهامی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *