در گرامیداشت خاطرۀ دریادار دکتر احمد مدنی و قدر شناسی از مبارزات و خدمات او – اردشیر لطفعلیان

دریادار دکتر احمد مدنی روز بیست و سوم بهمن ماه 1384 (12فوریۀ 2005) پس از یک دورۀ دشوار بیماری دیده از جهان فروبست و خانوادۀ خود و دوستان و معتقدانش را در سوکی دردناک فروبرد . چند ماه پیش از آن خبر ابتلای او به سرطان کشندۀ لوزالمعده دوستاننش را دچار شگفتی کرد، چون همه او را با آن با قامت راست، نگاه پرفروغ، نیروی پایان ناپذیر برای کار و پرهیز از شکمبارگی، نماد مجسم تندرستی می دانستند. با درگذشت نابهنگام دریادار مدنی ایران یکی از خدمتکاران راستین خود را از دست داد و جبهۀ دموکراسی و آزادی خواهی از حضور رهبری فرهیخته، مبارزی صمیمی و خستگی ناپذیرمحروم ماند. فقدان او در روزگار دشواری که با چیرگی واپس گرایان دین فروش بر میهن ما می گذرد، بی شک ضایعه ای جبران ناپذیر است. شاد روان دکتر احمد مدنی بیشی از عمر خود را به پیکار در راه تأمین حاکمیت ملّی و مردم سالاری گذراند و در این راه خطرهای بسیاری را به جان خرید.

شخصیت نیرومند انسانی دریادار مدنی، آگاهی وسیعش از مسائل سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و برازندگی رفتارو گفتار وی همه جا او را از دیگر سیاست پیشگان شاخص و ممتاز می کرد. در توضیف سجایای دریادار مدنی  سخن بسیار می توان گفت ولی در این فرصت من می خواهم تنها به دو ویژگی برجستۀ آن مرد بزرگ که در سالهای اشنایی و همکاری با او مرا به شدّت تحت تأثیر قرار داد اشاره کنم. نخست آنکه برای شادروان مدنی دموکراسی و آزادی بیان بر خلاف شیوۀ مرسوم بسیاری از سیاست پیشگان ما از مقولۀ شعار و گفتار بدون کردار نبود،  او با تمام وجود به دمکراسی و اصول و مقتضیات آن عتنقاد داشت. در اجتماعاتی که با حضور وی داشتیم، بیش از هرکس دیگری به رآی اکثریت، اگر هم موافق نظر او نبود، احترام می گذاشت، عقاید مخالف را با بردباری می شنید و در صورت موجه و مستدل بودن با میل و رغبت می پذیرفت. سخنان آن زنده یاد در کنگرۀ دوم جبهۀ ملّی ایران در آمریکا که در سپتامبر 2004 در واشنگتن تشکیل شد و به پیشنهاد دکتر مدنی یک روز آن به گروه های دیگری غیر از جبهۀ ملّی اختصاص یافت، سعۀ صدر و آمادگی اش را برای شرکت در یک جبهۀ وسیع دموکراسی خواهی بر اساس منافع پایدار ملّی با هدف پایان دادن به وضع هولناک کشوربه روشنی به معرض نمایش گذاشت. ویژگی دیگر آن مرد آزاده، منش مثبت و روحیۀ مقاوم او بود که از دشواری ها نمی هراسید و تداوم مبارزه را برای آزاد ساختن کشور اززیر سلطۀ خونبار روحانی نمایان حاکم، علیرغم همۀ شکست ها و ناکامی هادر چند دهۀ اخیر به دوستان و همرزمانش توصیه می کرد. این روحیه حتی در اخرین روزهای زندگی که بیماری وی رو به شدت داشت در نامه هایی که با خط خوش و دیده نواز به دوستانش می نوشت موج می زد.

در گذشت نا منتظر دریادار مدنی باید برای همۀ معتقدان و شیفتگان راه آزادی و دموکراسی و حاکمیت ملّی تلنگری بیدار کننده باشد که به ارزیابی عملکرد خود در چهاردهۀ گذشته بپردازند و با الهام از راه و روش آن بزرگمرد برای پایان دادن به پراکندگی و هدر دادن نیروهای خود طرحی نو در اندازند.


دریادار احمد مدنی در مردادماه 1308 در شهر کرمان به جهان دیده گشود. دوره دبستان و دبیرستان را در همان شهر به پایان برد وبرای ادامه تحصیل عازم تهران شد. او در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران  نام نوشت و به طور هم زمان به خدمت نیروی دریایی نیز پیوست. یک سال بعد برای گذرندان تحصیلات تخصصی این نیرو به انگلستان اعزام شد وی پس از طی منظم  مدارج در آبان ماه 1348 به درجه دریاداری ارتقاء یافت. بیشی از دوران خدمت  او در بندر عباس و جزایر خلیج فارس گذشت.

دریا دار مدنی از همان آغاز نو جوانی گرایش های ملّی خود را آشکار کرد. با تشکیل جبهۀ ملّی ایران و آغاز جنبش ملّی شدن نفت به رهبری دکتر مصدق به آن جنبش پیوست که می دانیم بعد از وقوع کودتای 28 مرداد سی و دو برای یک نظامی پیشینۀ مطلوبی به شمار نمی رفت. با این همه، تحصیلات برجسته و کفایت و توانایی مدیریتش او را به چهرۀ درخشانی در نیروی دریایی تبدیل کرد. امّا محیط فاسد و چاپلوس پرور ارتش شاهنشاهی سرانجام نتوانست آن افسر شجاع و درستکار را تحمّل کند. دکتر مدنی در سال 1351 به دلیل مخالفت و مبارزه با خلافکاریهایی که در سطح کشورو بویژه در نیروی دریایی جریان داشت ازخدمت برکنار شد. وی از آن تاریخ تا پیروزی انقلاب بهمن 1357 به تدریس علوم سیاسی و اقتصاد دردانشکده های مختلف در سطح کشور اشتغال داشت و با وجود مخاطراتی که پیروی از راه و رسم دکتر مصدق در دوران بعد از کودتای متوجه همگان، بویژه یک افسر بلند پایۀ نیروی دریایی می کرد، هرگز از عقاید خود دست برنداشت و در هماهنگیی با دیگر ملّی گرایان به مبارزات پیگیر خویش ادامه داد. در همین دوران بود که به تألیف چندین کتاب ارزنده در علوم سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فنی توفیق یافت. از آن میان می توان به “ارمغان شوم”، ” بد اموزی های استعمار”، “محاکمه خلیج فارس نشینان”، جغرافیای اقتصادی جهان”، “آفتاب غروب ناپذیر”، “اقتصاد خاور میانه”، “جامعه شناسی اقتصادی”، “مدیریت صنعتی”، “اقتصاد ایران”، “اقتصاد توسعه”، “اقتصاد اجتماعی و برنامه ریزی اقتصادی ” اشاره کرد.
با پیروزی انقلاب و تشکیل دولت موقت به ریاست  مهندس مهدی بازرگان، دریادار مدنی به عنوان وزیر دفاع و فرمانده نیروی دریایی منصوب شد ولی دریری نگذشت که انحرف انقلاب از مسیر اصیل خود به دست آیت الله خمینی و هم نعلی های وی آغاز شد. دریادار مدنی با شجاعت و سرسختی در برابر آن جریان قد علم کرد، از این رو پس از حدود دو ماه از وزارت دفاع کناره گرفت. یکی از علل اصلی این استعفا فشار آیت لله خمینی و اطرافیان او برای اعزام نیرو به کردستان بود که با مخالفت صریح دریادار شجاع مواجه گردید. او دراین رابطه طیِ مصاحبه ای اعلام داشت که مسائل کردستان مانند بسیاری از مشکلات دیگر مردم ایران ریشۀ اقتصادی دارد و قبل از هرچیز باید راه حلهای اقتصادی برای آنها جُست. وی آمادگی خود را برای به عهده گرفتن استانداری کردستان و برطرف ساختن نارضایی مردم منطقه بدون استفاده از نیروی نظامی اعلام داشت ولی خمینی و روحانی نمایان همدست او که از توسعۀ نفوذ میهن دوستانی مانند دریادار مدنی بیمناک بودند نپذیرفتند و در نتیجه سوء تدبیر و سوء نیت آنان نا آرامی های کُردستان اوج گرفت و به کشته شدن بسیاری از هموطنان کُرد و آوارگی شمار بزرگی از آنان و نابسامانی مزمن در آن استان انجامید که تا امروز هم ادامه دارد.  

پس از استعفای دریادار مدنی از وزارت دفاع، مهندس بازرگان بی درنگ از او خواست که استانداری بسیارحساس خوزستان را که از آغاز انقلاب به سبب ناآرامی ها و شورش های متوالی بلا تصدی مانده بود عهده دار شود. دریادار مدنی این مسؤلیت دشوار را به عنوان یک تکلیف ملّی بدون تردید پذیرفت و خوزستان نا آرام و آشوب زده در پرتو کاردانی و قاطعیت او در کوتاهترین مدت با کمترین تلفات ممکن به آرامش رسید. ولی دشمنان دستاربند دکتر مدنی که از موفقیت درخشان او سخت ناخشنود بودند به اشاعۀ اتهامات ناروا و بی اساس علیه آن مرد آزاده دست زدند، تا آنجا که
آیت الله خمینی سه نفر از نزدیکانش را برای تحقیق به خوزستان فرستاد. آن سه تن بهر کجا که رفتند جز ابراز رضایت از کاردانی و حسن سلوک  مدنی چیزی نشنیدند و جز مشاهدۀ آثار نیک ناشی از مدیریت وی چیزی ندیدند. یکی از نمونه های عملکرد درخشان دریادار مدنی  جلوگیری از ادامۀکار آدم کشان منفور خمینی مانند صادق خلخالی درآن استان بود. دریادار مدنی از همان نخستین روزهای به ثمر رسیدن انقلاب با صراحت و شجاعت بی نظیری به مخالفت با تصدی امور توسط دستار بندان برخاست و بر ضرورت جدایی دین از حکومت تأکید ورزید  که این خود از نظر خمینی و همدستانش گناهی نابخشودنی به شمارمی رفت. او حتی در گفتگویی با یکی از خبرنگاران روزنامۀ اطلاعات مخالفت صریح خود را با اصل ولایت فقیه که شالودۀ قدرت خمینی را تشکیل می داد اعلام داشت. همچنین از ابراز مخلفت شدید با اشغال سفارت آمریکا و گروگان گیری دیپلمات های آمریکایی توسط گروهی که به عنوان “دانشجویان پیرو خط امام” به آن اقدام فاجعه بار دست زدند خودداری نکرد و در نامۀ شدید اللحنی به خمینی در مورد پی آمدهای خانه برانداز آن هشدار داد.

دریادار مدنی در نخستین انتخابات ریاست جمهوری بعد از انقلاب شرکت کرد و با وجود جوّ نا مساعدی که توسط دستار بندان علیه او به وجود آمده بود و تبلیغات خصمانۀ آنان، با بیش از دو میلیون و ششصد هزار رأی بعد از بنی صدر و قبل از همۀ نامزدهای دیگر قرار گرفت. در سال 1359 هنگامی که دادگاه به اصطلاح انقلاب دریا دار مدنی را برای محاکمه احضار کرد، او درنامۀ کوبنده ای ضمن بر شمردن بی قانونی های دستار بندان پاسخ دندان شکنی به آن احضار داد. بخشی از آن نامه در مقالۀ بسیار تأثیر گذاری که توسط همکار پیشین او دریادار امیرهوشنگ آریان پور پس از در گذشت وی نگارش یافت آمده است. بنا بر همین مقاله، دریادار مدنی سه ماه پس از خروج از ایران  در تاریخ 19 آذر 1359 نامه سرگشاه ای خطاب  به آیت الله خمینی نوشت که چند بند از آن در زیر نقل می شود: “این انقلابی که نخست گیتی را به شگفتی واداشت و به دل های نا امید محرومان جهان نوید پیروزی و بهروزی داد و دنیایی از افتخار را برای ملت ایران فراهم نمود، حالا بر اثر کج روی ها، آن چنان پژمرده و چرکین شده که مایه سرافکندگی ملت گردیده است.
این اسلامی که در اغاز انقلاب آن چنان درخشیدنی داشت که جهانی را به تحیر وا داشت، حالا به سبب نابخردی های خودی های بدتر از بیگانه آن چنان قلب شده و بدل گردیده که قبلاً حتی به اندیشه هم در نمی آمد. و در نتیجه، رنج و تاثر ملت ایران را به بار آورده و موجب شرمساریش در همه کشورها و نزد همه مردم شده است.
افسوس و صد افسوس که پرتو انقلابمان خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود.
افسوس و صد افسوس که چراغی که بدست ملت روشن شد، اینک بدست عواملتان خاموش گردیده است.
افسوس و صد افسوس ، که بنائی را که خودتان برافراشتید و به همت شما شکل و زیور گرفت اینک بدست خویش اسباب فرو ریختنش را فراهم کرده اید.
آیا به شما می گویند که وضع مملکت چگونه است و ملت چه می کشد و کشور به چه ویرانه ای تبدیل شده و چه تفرقه و هرج و مرجی بر مردم حکومت میکند؟
آیا به شما می گویند که چه دستبردهایی به بیت المال ملت زده شده که روی چنگیزیان را سفید کرده است و چه ثروت های بیکران مالی و فرهنگی که به تاراج رفته که دیگر جبرانشان محال است و تاثر بارتر آنکه همچنان به تاراج و یغما می رود و چه نزدیک است که همه ملت ایران را سائل به کف بنماید و بی نواتر از بی نوا گرداند؟
آیا به شما می گویند که این جمهوری به اصطلاح اسلامی و این انقلاب به اصطلاح اسلامی و این دولت کم توان نادان به اصطلاح اسلامی و این دادگاه های کذایی به اصطلاح اسلامی، با ویرانگری ها و واپس گرائیهای خود چه زجری به ملت داده اند و می دهند و چه به روزگار اسلام و انقلاب و ملت و کشور آورده و می آورند؟
آیا می دانید که عوامل بنی امیه آنچنان عرصه را بر ملت ایران تنگ گرفته اند که مردم نه تنها از انقلابی این چنین، بلکه از اسلامی این چنین نیز بیزار شده اند؟
برای رضای خدا و خشنودی رسول خدا، بیایید دست کم پسوند اسلامی را از آخر جمهوری اسلامی، مجلس شورای اسلامی، انقلاب اسلامی، دادگاه های اسلامی و غیره بردارید. این ها مایه ننگ اسلامند، اینها مایه ننگ ملت ایرانند، اینها ملت را بی سامان و مملکت را پریشان و انقلاب را بی دفاع و هر روز مردم را بدتر از روز پیش می کنند، همانگونه که تاکنون کرده اند .
بیایید و بگذارید که ملت ایران از این واگرائی ها و واپس گرائی های نابخردانه ای که اینک در مسیر آن قرار گرفته است رهایی یابد و با روز پیش رود وحرکتی به جلو داشته باشد تا نزد دیگر اقوام و ملل گیتی سر شکسته و منفعل نشود.


در جای دیگری از نامه چنین آمده است: “این ملت انقلاب نکرد و دگرگونی پدید نیاورد که از گزند آدم کشانی خونریز و سنگدل وارهد و به گزند آدم کشانی خونریزتر و سنگدل تر مبتلا شود.
مردم کشور ما چه گناهی کرده اند که می باید آینقدر سیلی بخورند و اینقدر زجر بکشند؟
نگذارید که متجاوزان به حقوق ملت، اینقدر مردم آزرده خاطر کشورمان را آزار دهند و مملکت را نابود گردانند و هستی ملت را به یغما برند و به حقوق مردم تازش کنند، که به هر حال، خواه بر چگونگی کارها ها آگاه باشید و خواه بدانگونه که باید آگاه نباشید، چون رهبری ملت را به خود داده اید، مسئولیت نیز به شما محول است و بر آنچه که می گذرد نزد خدا و ملت پاسخگو خواهید بود.
لذا بیائید و بگذارید که پس از تحمل اینهمه سختی و مشقت، سرانجام ملت به امنیت قضائی، امنیت سیاسی، امنیت اجتماعی، امنیت کاری، امنیت زندگی و حکومت قانونی مردمی نائل آید.
تا بدنبال آن، سازندگی آغاز گردد و چرخ های خلاقه کشور به حرکت در آید.
باشد که مردم رنج کشیده کشورمان از این زنده بگوری و مرگ تدریجی که فعلاً دارند رهائی یابند”

در گذشت دریادار مدنی در همه جا واکنش وسیع و اندوهبار محافل ملّی و میهن پرستان راستین را به دنبال دشت و بیانیه ها و سروده های بسیاری در ارتباط با آن رویداد ماتمزا انتشار یافت که جای نقل آنها در این مختصر نیست.
“حتی داریوش همایون رهبر وقت تشکیلات مشروطه طلب در خارج از کشور به این مناسبت نوشت:” دکتر مدنی نامی شناخته شده در نهضت ملی ایران بود و در برابر هردو رژیم شاهنشاهی و دیکتاتوری مذهبی ایستاد و مبارزه خویش را برای نیل به ایرانی آزاد و دموکرات ادامه داد.”

برای حسن ختام چند بیتی از شعر دکتر مرتضی مشایخی را در رثای دریادار دکتر مدنی،  به نقل از همان نوشتۀ دریادار آریان پور، در زیر مشاهده کنید:

ای مرغ حق از کنج قفس از چه پریدی/ خون دل شدی و از همه احباب بریدی
از جور جهان جان عزیزت به لب آمد/ دل کندی و بر عرش برین جای گزیدی
با دشمن خونخوا ر بهر گوشه گیتی/ جنگیدی و در خون خود ای دوست طپیدی
جان باختی آخر به ره ملت ایران/ در دهر به جز جور و جفا هیچ ندیدی
در صلح و گه جنگ تو در خشکی و دریا/ عمری ز پی خدمت این خلق دویدی
جان عرضه نمودی تو به بازار محبت/ جز بار غم دوست متاعی نخریدی
کی میروی ای مرغ بهشتی تو ز خاطر/ از کنج قفس گر چه تو یکباره پریدی

یادش گرامی باد. باشد که زندگی و مبارزات افتخار آمیز او تا استقرار آزادی و دموکراسی و حاکمیت ملّی الگوی و راهنمای کوشندگان این راه قرار گیرد.