کور و کر است، درک زندگی ندارد و نمیداند که هزینههای زندگی
از قبیل قیمت نان، آزادی، مسکن، دارو و درمان،
همگی وابسته به تصمیمات سیاسی هستند.
او حتی به جهالت سیاسی خود افتخار کرده، سینه جلو میاندازد و میگوید:
«از سیاست بیزارم، من سیاسی نیستم!»
چنین آدم عوام و بیمسئولیتی نمیفهمد که، بیتوجهی به سیاست است که
زنان فاحشه و کودکان خیابانی میسازد، قتل و غارت را زیاد میکند و از همه بدتر،
بر فساد صاحبان قدرت ، میافزاید و استبداد را دامنگیر میکند!.
برتولت برشت میگوید: این نوع از بیسوادی، نه سن میشناسد، نه جنس، نه تحصیلات.
میتوان تحصیلکردههای بیشماری یافت که، دچار مشکل حاد بیسوادی سیاسی هستند
و فقدان دادههای سیاسی در ذهنشان، تمام قوای آنان را،
متمرکز بر “رجحان منافع فردی” کرده و آنان را بیگانه ، با منفعت جمعی مینماید.
شعور سیاسی، حس مصالح اجتماعی میآفریند و نبودش،
فرد را محصور در دایره تنگ منافع شخصی میکند.
سواد و شعور سیاسی، مدیریت کلان را،
برای دولتمردان و حاکمان پوپولیست، سخت مینماید.
از اینرو حکومتهای مستبد، از رشد سواد سیاسی در جامعه،
جلوگیری میکنند و دشمن آزادی بیان و شفافیت سیاسی هستند.
ولی بیشعوری سیاسی کار دولتمردان را سهل
و بالطبع زندگی شهروندان را مشکل و طاقتفرسا مینماید.
شعور سیاسی،
در دنیای امروز ، نه اطلاعاتی فانتزی، بلکه یک نیاز اساسی است.
برای راحت نفسکشیدن، در رفاه زندگیکردن و احساس شهروند مطالبهگر شدن،
قدمگذاشتن به میدان سیاست عاری از دغلبازی، فریب و کاسبکاری،
معمولاً کار انسانهای از خود گذشته و بزرگ است که تنها به منافع
و بهروزی جمع و به مردم و وطن خود میاندیشند.
یک ملت غیرسیاسی و ناآگاه را، به آسانی
میتوان فریب داد و بههر راهی که سود
طبقات ستمگر و مستبد در آن مثمر باشد، کشانید!.
فرد غیر سیاسی، قادر نیست که
رویدادهای جامعه را تحلیل نموده
و عوامل پنهان در پس تبلیغات جاری را دریابد.