دولت ملی وناکامی تحقق آرزوهای یک ملت
پس از کشته شدن رزم آرا، مبارزه ایرانیان برای ملی کردن صنعت نفت شدت زیادی گرفت. کمیته مشورتی دربارۀ قضیه نفت در مجلس شانزدهم در اعلام نظر خود در این مورد عنوان نمود که تنها راه نجات ایران از سختی ها و ناکامی های اقتصادی، (حتی سیاسی) ملی شدن صنعت نفت ایران است. با تصویب این لایحه از سوی دو سوم نمایندگان مجلس و قدرت نمایی ملی گراها به رهبری دکتر مصدق و پشتیبانی مردم ایران و تمامی نیروهای آزادیخواه و ملی گرای ایرانی به قدرت یابی جبهه ملی در عرصه سیاست و دولت و کشور انجامید و در پی آن صنعت نفت ایران ملی شد و پیروزی بزرگی برای ملت ایران در تاریخ معاصر و بعد از سال ها شکست و سرکوب و تحمیق و تحمیل هر نوع عمل و روا بر مردم بود.
نگرانی های امریکا در مورد اهمیت استراتژیک نفت ایران ابتداء در دوران حکومت ترومن در زمانی که ایران برای ملی کردن منابع نفت خود اقدام کرد پدیدار گشت آنها انگلیسی ها را ترغیب نمودند تا با حکومت مصدق مذاکره نماید و با سیاست تقسیم 50/50 بحران خود را حل نمایند. اما تقسیم 50/50 نفت هم از سوی انگلیسی ها و هم از سوی ایرانیان رد شد. مصدق با اتخاذ یک سیاست ملی گرایانه در جهت دیپلماسی قدرتمند خود در ملی نمودن نفت و استقلال کشور اقدام نمود. او با شور و شوق ملی گرای و نیز برای اقناع احساسات ملی مردم ایران بیشتر قصد داشت ایران را به طور کلی از شر انگلیس برهاند. اما با کودتای امریکائی ، انگلیسی که منجر به عزل و سرنگونی دولت ملی مصدق شد . امریکا به پشتیبان بزرگ حکومت محمد رضا پهلوی تبدیل گردید.
به قول دیویدلش :« برکناری مصدق مبین تحول بزرگی در خاورمیانه بود که بر اساس آن سیاست خارجی مصلحت طلبانه مبنی بر جنگ سرد جای خود را به سیاست خارجی مبتنی بر توسعه طلبی داد». شاه به عنوان پیکان سیاست امریکا در خاورمیانه (که آشکارا سیاست خارجی ایران در آن دوران بر آن مبتنی بود) از منافع اقتصادی ناشی از نگرانی های استراتژیک امریکا بهره گرفت، اما فایده چندانی عاید ملت ایران نشد.
اگر نگاهي به كودتاي 28 مرداد 1332 بیندازیم، در می یابیم که حکومت پهلوی به پشتوانه دولت هاي استعماري( به ويژه آمريكا ) توانست به مقابله دولت ملي و مهم تر از آن نهضت ملي نفت برود. در واقع نهضت نفت بهانه و مظهري براي مطالبات ملي و بر جا مانده از مشروطه بود. درحالي كه شكست اين جنبش اجتماعي، در جامعه و فرهنگ سياسي ايران تأثير فراواني بر جاي گذاشت.
كودتاي 28 مرداد تلخ و ناگوار بود هم چنان كه شكست مشروطه و شكاف هاي اجتماعي حاصل از آن سنگين بود؛ و هم چنان كه تشكيل دولت كودتايي و ديكتاتورانه رضاخان تلخ بود. در مجموع اين تجربيات، از يك سو حكومت پهلوي قرار داشت كه در پي جلب حمايت دولت هاي استعماري بود و در سوي ديگر جامعه ايران قرار داشت كه تجربه هاي نا فرجام و تفرقه افكنانه اي را مشاهده مي كرد. انباشت اين تجربيات را نبايد در شكل دهي به فرهنگ سياسي جامعه و هيأت حاكم ناديده گرفت. تأثير آن در يكي بدين ترتيب بود كه به يأس و منفي بافي و بدبيني تبديل مي شد و در ديگري به اتكاي هر چه بيشتر به قدرت هاي خارجي و جدايي از جامعه مي انجاميد.
شاه در تلاش برای افزایش قدرت خویش در برابر مخالفان، با قدرت های محافظه کار داخلی شامل زمینداران و بازرگانان بزرگ، افسران بازنشستۀ ارتش و کشورهای غربی به توطئه چینی پرداخت تا جایگاه و منافع خود را حفظ کند. چرا که اقدامات نهضت ملی علاوه بر توسعه اقتصادی از طریق ملی کردن نفت پی گیری می شد، به استقلال سیاسی و برانداختن سیطره شرکت نفت که دولت در دولت را در عرصه سیاسی ایران به وجود آورده بود، اهتمام ورزید.
علاوه بر آن نظام و ساختار سیاسی ایران را از یک نظام دیکتاتوری و مستبد که تحت سیطرۀ نظام سلطنتی بود و به خاطر شرایط جنگ و تحولات بعد از جنگ شکاف برداشته بود، به سوی نظام مشروطه پارلمانی ناب سوق دهد. این امر شدیداً از سوی دربار مخالفت می شد. شاه در پی این اتفاقات و اعمال از طرف دکتر مصدق نگران بود. نگرانی وی بی مورد نبود، چون که دکتر مصدق به خاطر ایجاد یک نظام مسئول و پاسخگو و پی گیری شدید مطالبات مردم برای رهایی و استقلال و آزادی کشور از امپریالیست های انگلیسی و نظام استبدادی و استعماری، خواستار آن شد تا شاه از منصب فرماندهی کل نیروهای مسلح که طبق قانون اساسی متعلق به نخست وزیر بود دست بکشد.
این موضوع و وقایع دیگر که شامل فشارهای انگلیس و امریکا و کارشکنی شوروی ها و اعمال خلاف حزب توده و وضعیت بد اقتصادی حلقه فشار و محاصره، بر رئیس دولت و کابینه شدت گرفت و عدم کوتاه آمدن شاه، مصدق را وادار کرد که از نخست وزیری کناره گیری کند. اما قیام و تظاهرات مردم برای بازگردانیدن وی باعث شد تا دکتر مصدق دوباره بر سر قدرت باز گردد که عنصر مردمی و آزادیخواهان و مردم آزاده از هر مرام و مذهبی در آن نقش به سزایی داشت.
اعلام رأی دیوان لاهه در عدم اظهار نظر در اختلاف بر قضیه ملی کردن صنعت نفت ایران، مردم و دولت را بیش از پیش مصمم نمود که در موضع خود اصرار نمایند. این پیروزی بود که جنبش ملی ایران به دست آورده بود.
هدف از این وقایع و خیزش مردم و قدرت دولت ملی، رفته رفته دشمنان نهضت را به فکر اقدامات خطیری وادار نمود که باعث دگرگونی های حاد در امر نهضت ملی گردید . برای به انجام رساندن این اقدامات عواملی به آن کمک کرد. عدم یافتن راهکاری بر پایان دادن به اختلافات ما بین ایران و شرکت ایران و انگلیس، که بریتانیا از همان اوان دولت مصدق پافشاری محض بر نقطه نظرات خود داشتند. ناگواری و وضع بد اقتصادی ایران از قبل بدتر شد، که خود در تحریم ایران و صنعت نفت ایران از سوی کشورهای غربی و بزرگ ریشه داشت و ایران را از بازارهای بین المللی برکنار کرده بود.
عدم ایجاد فرصت که بر اثر محاصره اقتصادی و فشار شدید سیاسی و اقدامات دول بزرگ و شرکت های نفتی که خواهان عدم ایجاد ثبات و پیروزی برای نهضت ملی که در این اثناء به مانند الگو و سرمشق برای دول دیگر کوچک در آمده بود، سبب ساز آن شد ، که فشار اقتصادی بر مردم و عامه به وجود بیاید. رکود اقتصادی باعث شد تا حدودی در بین بعضی از اقشار ناخشنودی های به وجود بیاید و در این اثناء بعضی از رهبران سیاسی مخالف مصدق ( کاشانی ، بقایی و مکی ) و حزب توده در تبلیغات بر علیه مصدق و دولت وی ، گوی سبقت را بربایید . انگلیسی ها که از طریق عوامل خود در مطبوعات و نفوذهایی شان در حزب توده و حزب زحمت کشان و دیگر گروه ها به سیاه نمایی اوضاع و دولت پرداخته بود زمینه ایجاد یک دگرگونی در صحنه سیاسی ایران را فراهم سازختند.
دولت دکترمحمد مصدق، برای برپایی دموکراسی پارلمانی دست به تلاش زد، اما این اقدام که در پی ملی شدن صنعت نفت ایران صورت گرفت. دولت را با مشکلات جدی اقتصادی و نیز دشمنی شاه و بخش هایی از ارتش، زمینداران، انگلیس، و دست آخر امریکا، روبرو نمود.
شرایط تاریخی بعد از کودتای 28 مرداد7، که با دخالت مستقیم نیروهای مداخله گر و غارتگر خارجی انجام شد و اقلیتی خاص و منفور را تحت حمایت داشت و روند حوادث بعد از کودتا کمر به نابودی کشور و هویت ملی بست که با عکس العمل هایی رو به رو شد.
نهضت ملی ایران به رهبری دکتر مصدق، یک جنبش اجتماعی دموکراتیک و ضد استعماری بود که می خواست با احیای قانون اساسی انقلاب مشروطه، استبداد داخلی را مهار و به مداخلات خارجی ها پایان دهد و با استقرار یک حکومت ملی و نظام دموکراتیک، کشور را در مسیر توسعه هدایت کند. اما مقاومت طبقه حاکمه، مرتجعان، مالکان، دربار، عوامل مزدور و بیگانه راه پیشرفت و پیروزی آن را سد کرد.
در روزگاری که بساط دیکتاتوری تازه برچیده شده بود و هنوز دستگاه جانشین آن شکل نگرفته بود و پهلوی دوم ایام شباب را می گذراند و نمی توانست کسی را بترساند، تا کودتای ننگین 28 مرداد 1332 و پایان حکومت زنده یاد دکتر محمد مصدق، دورانی کوتاه (دوازده سال 1332 – 1320 ) اما به تمامی معنی، امید آفرین و درخشنده، تجلی یافت که بی شک از نقطه های عطف تاریخ است.
آشنایی با مفهوم دموکراسی، درک سازندگی احزاب، شناخت سیستم های اقتصادی و ِسیاسی و اجتماعی و آگاهی به عمق استعمار و استعمار زدگی و اشکال متنوع آن و جهانی اندیشیدن، همه در این دوره اذهان را به خود جلب کرد. این دوران، دوران گذر از یک دیکتاتوری عمل گرا، به یک دیکتاتوری ناکار آمد و خنثی بود، اما درهمین وقفه کوتاه، چنان رایحه جانفزایی از دموکراسی در مشام جان ها پراکنده شد که وقتی انسان به آن می اندیشد، بیشتر به رویا می ماند تا به بیداری، احزاب و انجمن هایی پدید آمد؛ استعدادهای درخشان ظهور کرد، مبارزات مرامی بی برخوردهای حاد انجام می شد؛ دولت از مردم و نمایندگان آنها در مجلس حساب می برد و در تمام امور جریده می رفت و از سوی مردم، کما بیش کنترل می شد.
بین سال های 1320– 1332، یک رژیم آشفته وبی ثبات ولی مبتنی برقانون حاکم بود. سپس کودتای 1332 حکومتی دیکتاتوری را به اریکه قدرت نشاند که مورد حمایت ملاکان و نیز نهادهای مذهبی قرار گرفت. اگر چه قدرت به تدریج بسوی مرکزیت هرچه بیشتر کشیده شد، اما حکومت هنوز چهرۀ خودکامه نداشت.
سیدعبدالمجید الهامی