با بالا آمدن نازیسم و فاشیسم، در همان زمانی که به حقوق کلیمیها انواع تجاوزها میشد، و از جمله در بازداشتگاههایی با وضعیت بسیار بد، به کورههای آدمسوزی انداخته میشدند، دنیا ساکت ماند. به دلیل آن سکوت بود که ابعاد کیفی و کمی آن جنایتها، فرصت یافتند که به درجه فاجعهآمیز خود برسند.
امروز هم شاهد همان سکوت و همان جنایتها علیه بشریت به دست اسرائیل علیه مسلمانان، و با پشتیبانی آشکار آمریکا و بریتانیا و اروپا هستیم.
سکوت مرگباری که اکنون در شبکههای خبری غالب، بهویژه در غرب، و در اکثریت نزدیک به اتفاق جامعه سیاسی غرب شاهد آن هستیم، نمیتواند در اذهان، تداعی کننده جنایتهای فجیع نازیها علیه کلیمیان نباشد، مگر اینکه آن ذهن، در جنگ روانی قدرتها علیه ملت شکست خورده باشد.
به دلیل فایده تکرار، باز هم یادآور میشوم که بحران کنونی، در روز ۱۷ اکتبر ۲۰۲۳ شروع نشد. مساله به نکبت در ماه می ۱۹۴۸ و بیرون راندن صدها هزار فلسطینی، توسط کلیمیان، از خانه و مزرعه و کاشانه خود باز میگردد. مساله به حداقل ۷۵ سال تجاوز به حقوق فلسطینیان، و به قتل رساندن، و معلول کردن فیزیکی و روحی، و از کار بیکار کردن، و بیخانمان کردن، و… صدها هزار فلسطینی باز میگردد.
با جنایتهایی که به اسم «دولت یهود» و «دین یهود» مشاهده کردهایم، جای تعجب زیادی نخواهد بود که شاهد رنسانس در این دین و آیین بشویم. در این صورت است که راه برای تشکیل یک کشور (نه دو کشور) با قانون اساسی لائیک، بر اساس حقوق پنجگانه در سرزمین فلسطین، باز خواهد شد، که کلیمیان و مسلمانان، و مسیحیان، و… بیدینان، و… با آرامش و صلح و دوستی زندگی کنند و در ساختن میهن خود، همکاری و همیاری کنند.
از این بیش از هفت دهه، فقط در این سالهای اخیر بوده است که به علت دسترسی ما مردم به رسانههای شخصی و شبکهبندیهای اجتماعی، انحصارگری شبکههای رسانهایِ غالب، کمتر شده است.
از سوی دیگر، شبکههای رسانهایِ غالب، توسط افکار عمومی، تحت فشار هستند که خود را بیطرف نشان دهند. برای اینکار، بر خلاف گذشته، مجبور شدهاند در پوششهای خبری خود، از مخالفان سیاستهای تجاوزکارانه اسرائیل، و طرفداران حقوق فلسطینیها هم مختصری منتشر کنند. ولی تلاش آنها بر آن بوده که کنترل اداره مصاحبه و مباحثه را تا پایان برنامه، کاملا در اختیار خود داشته باشند. در این نوع برنامهها، اول چند فیلم و عکس و روایت (که بسیاری از آنها بعدا تکذیب شدهاند) را از تجاوزهای حماس به حقوق اسرائیلیان نشان میدهند و سپس تعدادی سوالهای کلیشهای را، به تکرار، مطرح مینمایند. برای مثال، چند سوال را که به طرق مختلف، و در برنامههای متفاوت شاهد بودهایم را اینجا ذکر میکنم:
آیا به نظر شما بریدن سر بچهها، و تجاوزهای جنسی، و سوزاندن انسانها، و… اشکالی ندارد؟
آیا شما از مسلمانان تروریست دفاع میکنید؟
آیا کسی میتواند از عملیات تروریستی حماس دفاع کند؟
آیا هیچ فردی میتواند از قصابی کردن جوانانی که عاشق موسیقی بودند و در جنوب اسرائیل به فستیوال موسیقی رفته بودند دفاع کند؟
چطور میتوان گفت که این عملیات تروریستی به فلسطینیان کمک کرده است؟
چرا شما بهجای محکوم کردن جنایات، آنها توجیه میکنید؟
چرا شما حداقل این جنایات را محکوم نمیکنید؟
چرا به کشور خودت برنمیگردی؟
–
این نحوه سوال کردن (که اصلا با اخلاق رسانهگری، هیچگونه سنخیتی ندارد!) در رسانهها، متاسفانه برای ما ایرانیان بسیار آشنا است! چرا که روشهای پروپگندایی است که رژیم شب و روز در بوق صدا و سیما میدمد! این آخری جالب است که دقیقا تکرار خشونت آن زن محجبه از سیمای ولایت مطلقه است که به طرفداران حجاب اختیاری میگوید: «…اگر نارحتید، جمع کنید بروید بیرون از ایران…»
یادآوری این مهم را در اینجا ضروری میبینیم که این روشهای جنگ روانی و پروپگندایی که توسط رسانههای قدرتپیشه بر جامعه، برای رام کردن و انفعال مردم اِعمال میشوند، همان روشهایی هستند که بازجویان در زندانها، برای رام کردن و انفعال زندانیان سیاسی و گرفتن «اعتراف» اجباری ازآنها استفاده میکنند.
در تمام این موارد، بازجویی و یا طرح سوال در مصاحبه، به این شکل و با این روش، کار را برای «سوژه»ی آنها بسیار مشکل میکند که از وی نتواند از حوزه مطلوب بازجو و یا مصاحبه کننده خارج شود.
–
در ایران حجاب اجباری، اولین و آخرین وسیله مهار تمامی افراد جامعه، توسط سرکوب نیمی از افراد جامعه، یعنی بانوان، بوده است. برای این تحمیل، واژه «حجاب» را در کنار «عفاف» و ماخر بر آن میآودند. قانونی هم که اخیرا صحبت آن بوده است، قانون «عفاف و حجاب» خوانده میشود. یعنی همان روشی که در مطرح کردن سوالهای فوق، که صد البته نه فقط برای مصاحبهشونده، که برای تلقین روایت مطلوب به جامعه، و هدایت روایت در جامعه است.
این تنها در ایران نیست که رژیم ولایت مطلقه فقیه، همان روشهای جنگ روانی داخل زندانهای سیاسی را بر کل جامعه ایرانی، در داخل و خارج از کشور، اِعمال میکند. رژیم ولایت مطلقه سرمایهسالاری هم برای رام کردن و منفعل کردن جامعهها، عینا همان روشها را در جبهههای جنگ روانی قدرتها علیه ملتها اِعمال میکند.
اخیرا در ایران، و بهویژه طی یک سال گذشته، شاهد ناکارآمدی روزافزون روایتسازی، و روایتپردازی، و روایتگستریِ ژنرالهای جنگ روانی در اتاق فکرهای اطلاعاتی-امنیتی برای مدیریت جنگ روانی برای منفعل کردن ایرانیان، بودهایم. از هر زاویهای و با هر عینک بدبینی که به جنبش خودجوش ایرانیان در یک سال گذشته بنگریم، نمیتوانیم روند جنبش خودجوش برای مشارکت در ساختن سرنوشتهای بهتر را، مثبت ارزیابی نکنیم. در یک سو رژیم حاکم بر ایران و «قدرت» او، و در سوی دیگر تواناییهای مردم قرار دارند. این رژیم، اصلا آن رژیم پارسال نیست، و ما مردم هم، به هیچ وجه مردم پارسال نیستیم!
علیرغم بیش از چهار دهه اختناق و سرکوب و تحمیل هم روسری و هم توسری، بحث غالبی که در وژدان عمومی همگانی در جریان است، بیحجابی اجباری در مقابل و در مخالفت با حجاب اجباری نیست. مساله عدم پذیرش زور و خشونت، و اختیاری بودن پوشش است. با وجود همه فشارها، بحث رعایت حقوق زنان، و اختیار آنها در رابطه با داشتن و یا نداشتن حجاب، امروزه زن و مرد ایرانی، در یک محاوره ناگفته، و یک مکاتبه نانوشته پذیرفتهاند که تجاوز به حقوق زنان، سرنوشتی به غیر از ادامه خشونتها، در پی نخواهد داشت. در اماکن عمومی، تا وقتی که یک زنِ با حجاب به حقوق زنان مخالف حجاب اجباری تجاوز نکند، اکثر مردم او را مورد برخورد منفی قرار نمیدهند. البته کسانی هم هستند که تجاوز به حقوق زن بیحجاب را غلط، ولی تجاوز به حقوق زن باحجاب را درست میپندارند! این افراد گویا میپندارند که تجاوز به حقوق، اگر توسط رژیم انجام شود، بد و مذموم است، ولی اگر توسط من انجام شود خوب و مقبول است!
این تفکر و برخورد دوگانه و متضاد در مورد حجاب را در حافظه حفظ، و به موضوع اسرائیل و فلسطین بازگردیم. دو گروه را مییابیم:
اگر اسرائیل به حقوق مسلمانان تجاوز کند، زشت و ناپسند است، ولی اگر مسلمانان به حقوق کلیمیان تجاوز کنند، امری پسندیده است!
اگر مسلمانان به حقوق کلیمیان تجاوز کند، زشت و ناپسند است، ولی اگر کلیمیان به حقوق مسلمانان تجاوز کنند، امری پسندیده است!
متاسفانه عدهای از هموطنان از بغض رژیم ولایت فقیه، با عربها عموما، و با فلسطینیان و مردم غزه خصوصا، دشمنی میورزند، و بر جنایتهای اسرائیل چشم میپوشند، و از دولت دست راستی و فاسد آن کشور پشتیبانی میکنند. تاسفآور، و شرمآور است که عدهای زمان را مناسب میبینند و از اسرائیل دعوت میکنند که، مانند غزه، به وطن ما هم تجاوز کند! خروجیِ این خیانت به غیر از افزایش خشونتها و خشونتگستریها نمیتواند چیز دیگری باشد. دعوت به تجاوز به مام وطن ما، نه تنها خیانت به ایران و ایرانیان، و بلکه خیانت به تمام مردم دنیا از جمله مردم اسرائیل است. چرا که در جنگ و خشونت، برندهای موجود نیست، همه بازندهاند.
بعد از جنگ جهانی دوم، عدهای از اسرائیلیان تصمیم گرفتند همان راه هیتلر و آلمان نازی را بروند. متاسفانه عدهای هم در ایران و سایر کشورها از این جنایت آنها پشتیبانی کردهاند.
عدهای از ایرانیان (و احتمالا عدهای از بانوان افغان و سایر کشورهایی که حجاب اجباری بر زنان تحمیل میشود) هم تصمیم گرفتهاند باید بیحجابی اجباری را به زنان تحمیل کرد.
اگر حقوق بشر را، به عنوان محور کارها و همکاریها، در نظر داشته باشیم، کنار هم قرار دادن این مقولههای به ظاهر دور از هم آسان خواهد شد، و در نتیجه ضرورت آن برای پیشبرد فرهنگ مردمسالاری مشخص میگردد.
تحقیق و تامل در ریشهی تجاوزات به حقوق و تبعیضها، و خشونتهایی که لاجرم در پی خواهند آمد، و تحلیل شباهتهایی که در این ریشهیابیها مشاهده میگردد، موضعگیری ما را در مورد اسرائیل و یا فلسطین، و نیز باحجابی اجباری و یا بیحجابی اجباری، و پوشش اختیاری، به محک قضاوت میگذارد. قاضی اصلی در این قضاوت، قبل از هر کس دیگری خود ما هستیم. حکم این قاضی است که برای پرسشهای ذیل، پاسخهای درخور را ارائه میدهد:
پس این آخوندها کی میروند؟!
بعد از اینکه اینها رفتند، کی جایشان میآید؟!
علی صدارت