تبار آزادی خواهی و عدالتطلبی، تباری به بلندای تاریخ خونبار جهل و ستم است، تباری به بلندای تاریخ انسان. این مبارزه طولانی و خونین، هربار به زبانهای گوناگون و هر روز در لباسی متفاوت ظاهر میشود، اما جنگ همواره یکسان است: تلاش برای برقراری دولتی ملی، استقرار حاکمیت قانون ذیل نظام جمهوری و به رسمیت شناختن حقوق بشر.
نامها دگرگون می شوند، چهرهها میآیند و میروند. آنچه پابرجا مانده، سنت دیرینه انسانسوزی و خونخواریست که اتحاد نامقدس سلطنت طلبان تاجدارو دین گرایان عمامه بر سر را بر سر یک سفره مینشاند و هر بار ستاره ها را از آسمان به زیر خاک می کشاند.
روزی به دست ارتش مهاجم «خدا، شاه، میهن»، به نام نامی امنیت و تمدن بزرگ و برای حفاظت از دیکتاتوری شاه و روزی به دست سپاه مرگ و هدم، به پاسداری از سلطه قدیمیترین و حقیرترینِ پسماندهای ایدئولوژی فلاکت و بردگی.
در این مبارزه خونین دانشجویان سهمی سترگ و سنگین دارند. ۱۶ آذر 32و ۱۸ تیر78 برای ما گلوگاههایی تاریخی هستند؛ میعادگاههایی که تمام نسلهای این تبار دلیر پرور را بر سر یک عهد و پیمان گرد هم میآورند. عهد و پیمانی برای تدفین هر شکل و فرمی از ستم که تحت لوای مذهبسازی و فلسفهبازی، به تئوریزه و تزیین کردن ظلم و ستم می پردازد و رسالت دانشگاه نیز همین است: زدودن غبار ستم از چهرهی جامعه ستمدیده.
در راستای این سفسطهگریست که نیروهای واپسگرا تلاش میکنند آن را به چیزی ضد خود تبدیل کنند تا در نهایت راه برای مصادره آن به نفع شاه یا ملا باز شود. به این طریق است که «رهایی از ستم نفس گیر سلطنت» یا «رهایی از سلطه فراگیر و خفقانآور آخوند» بلافاصله به «اطاعت از ولایت» یا «بازگشت به آغوش شاه» تعبیر و ختم میشود. اما ۱۶ آذر چیزی نیست جز یک لحظه. لحظهای از تاریخ متداوم مبارزه با دیکتاتوریهای دست نشانده شاه و ملا و چیزی نیست جز نقد توامان زمین و آسمان، و سرانجام چیزی نیست جز سرنگونی و اسقاط هرآنچه که ساخته خود انسان است و اکنون بر گرده او سوار شده است؛ تا انسان، آن موجودیت شایسته احترام و آن فرجام خجسته تاریخ از زیر آوار هزارهها شقاوت و وحشیگری سر برکشد.راه نجات ما کسب آزادی و استقلال و جدا کردن دین از حکومت و استقرار حاکمیت ملی است.
سازمان دانشجویان جبهه ملی ایران
16 آذر ماه ۱۴۰۲