نوروز زیبا، باز هم پیروزی ات خجسته باد – شکوه میرزادگی

درود بر تو زیبای چند هزار ساله ی سرزمینم. خوش آمدی و خسته نباشی!

به راستی کدام سربازی، در کل تاریخ  توانسته بیش از تو با دشمنان وطن اش این گونه مبارزه کند که تو، و این گونه پیروز شود که تو پیروز شده ای؟

چهارده قرن است که تو نه تنها برای ماندگاری خود، که برای ماندگاری فرهنگ زادگاهت، و برای ماندگاری شادمانی، ترانه و آواز و عشق  با دشمنان مبارزه کرده ای. با آنها که جز اشک و اندوه و مرگ و خشونت چیزی در کوله بارهای قرون وسطایی شان نداشته اند.

و چنین است که اکنون، یعنی  در بدترین روزهای تاریخ سرزمینِ مان،  با آغاز طبیعت و رویش گیاه،  تو همچنان با چهره زیبای آفتابی ات  و با پیراهن سبز بهاری ات «زلف آشفته و خندان لب و مست»  می آیی.

می آیی و مردمان سرزمین ات را از کابوس های تلخ بیرون می کشی  و به آنها  توان داشتن امیدهای شیرین می بخشی، و توان شاد بودن و پریدن  از آتش چهارشنبه سوری ات ، نشستن بر سفره ی سال نو ی باستانی ات، و رقصیدن و آواز خواندن بر فرش های رنگارنگ بهاریِ که همزاد همیشگی توست.

زیبای جاودان ما، مردمان سرزمین ات امسال نیز چون همه ی سال هایی که با تو بوده اند، آواز خوان و رقصان و بی خیال از منع ها و تهدیدها در گوش هم زمزمه می کنند:

«چو نوروز فرخ فراز آمدش/ بدان جام روشن نیاز آمدش»

سال نو شاد و نوروزمان باز هم پیروز

شکوه میرزادگی

نوروز ۱۴۰۳–