برابر با گزارشی در رسانه ایران-اینترنشال، ۲۳ خرداد ۱۴۰۳، نامزدهای انتخاب وعده مبارزه با فساد دادند (۱). و بسیاری از رسانه ها نیز آمار رأی دهندگان در انتخابات را بیش از ۵۰ درصد اعلام داشته اند. میتوان گمانه زد بدلیل کاندیدای اصلاح طلبان، مسعود پزشکیان، اصلاح طلبان و تعدادی از مردم ایران که احتمال پیروزی وی در انتخابات را میدهند به او رأی دهند. قابل توجه اینکه پزشکیان در اولین مصاحبه خود صادقانه اعلام داشت «ما که نمی خواهیم چیزی را در جمهوری اسلامی تغییر دهیم!». ایشان خوب میدانند که بهتر از محمد خاتمی، روحانی و دیگر رئیس جمهورهای پیشین رژیم نیست و هرگز قادر نخواهند بود تغییری در سیستم حاکمیت آیت الله علی خامنه ای ایجاد کند و اگر هم انتخاب شود تنها تدارکچی ای بیش نخواهد بود.
حزب ندای ایرانیان با انتشار بیانیهای ضمن اعلام پشتیبانی از مسعود پزشکیان، وی را «نامزدی مطلوب، شخصیتی دانشگاهی، وزیری توانا و مدیری برجسته» یاد کرده که از«پاکدستی و سلامت نفس» برخوردار است (۲)، و میتواند در شرایط فعلی «مشعل اصلاحات و نور امید به فردای بهتر را زنده نگه دارد». در مقابل روزنامه جوان، وابسته به سپاه پاسداران در سرمقاله شماره روز دوشنبه ۲۱ خردادماه با اشاره به تایید صلاحیت مسعود پزشکیان، نامزد جریان اصلاحطلب نوشت: «اگر اصلاحطلبان شکست خوردند، آن را به گردن تقلب و تخلف نیندازند و اگر پیروز شدند، رأی مردم را نشانه مطالبه تغییرات اساسی نپندارند.» در پس بیان روزنامه جوان میتوان پنداری داشت که از قبل مشخص شده چه شخصی از صندوق های رآی بیرون خواهد آمد، و او هم آقای پزشکیان نخواهد بود!
محمد مهاجری، تحلیلگر سیاسی نزدیک به جریان اصولگرا نیز با اشاره به چینش نامزدهای این انتخابات از سوی شورای نگهبان گفت: «به نظر میآید که یک مهندسی بسیار شیک در انتخابات صورت گرفت.»
بدون توجه به سرنوشت ریاست جمهورهای پیشین، نامزدهای این دوره که صلاحیت آنها تأیید شده، در تبلیغات انتخابی خود به روایت «فساد همه جا هست و نه اصلاحطلب میشناسد و نه اصولگرا»، روی آورده و میخواهند با شاخههای مختلف این فساد مقابله کنند!
زاکانی برای نشان دادن چهرهای ضد فساد به میدان آمده، ولی در کمتر از سه سالی که مسئولیت شهرداری تهران را عهده دار بوده، خبر چندین مورد تخلف و فساد در شهرداری منتشر شده است، که عامل اصلی آن خود زاکانی است.
پورمحمدی، عضو هیات مرگ و مقام قضایی جمهوری اسلامی در دهه ۶۰ هم اعلام کرد با پیام «عشق و محبت و عطوفت» به سوی مردم آمده است!
قالیباف سالیانی شهردار تهران بود و ضمن چپاول ثروت مردم، سرکوبی دانشجویان کوی دانشگاه در سال ۱۳۷۸ را یکی از افتخارات خود میداند. وی شخصاً در سرکوب دانشجویان شرکت داشته و دستور پرتاب دانشجو را از پنجره خوابگاه به بیرون پرتاب صادر کرده است.
امیرحسین قاضیزاده هاشمی، از کشته شدن ابراهیم رئيسی درس عبرت نگرفته و در مصاحبه تلویزیونی خود گفت است، اشتباه رئیسی انتخاب وزرای او بوده است و اگر انتخاب شود همه آنها را عوض خواهد کرد! و از ثبات مدیریت صحبت کرده که با سیاست علی خامنه ای و بیت رهبری او سازگاری ندارد. قاضیزاده هاشمی باید خوب بداند انتخاب وزرا از وظایف او نیست و توسط شخص خامنه ای تعیین میشوند و ایشان باید مواظب باشد که وزرا از خط خود خارج نشوند، تدارکاتچی!. در غیر اینصورت، درصورتیکه انتخاب شود، و بخواهد از خط رهبری و بیت عدول کند به سرنوشت زودهنگام ریاست جمهوری رئیسی دچار خواهد شد.
تأیید صلاحیت سعید جلیلی نیازی به تحلیل ندارد، ولی از جانب جبهه پایداری ها پا به میدان گذارده و امیدوار است با انتخاب او مداومت سرکوب ادامه یابد تا حاکمیت علی خامنه ای خدشه دار نشود و پایدار بماند. وی بعنوان فردی اصولگرا و هماکنون عضو شورای راهبردی روابط خارجی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و نمایندهٔ رهبر جمهوری اسلامی ایران در شورای عالی امنیت ملی فعالیت میکند.
حاکمیت آیت الله خامنه ای حتی رئیس جمهورهای منتخب خود را هم بر نمی تابد. اگر به رئیس جمهورهای پیشین نگاهی داشته باشیم سرنوشت آنان بجز علی خامنه ای که بر تخت رهبریت تکیه زده، بقیه آن ها را یا کشته اند و یا خانه نشین کرده اند. و اگر زنده مانده اند خامنه ای به نحوی آنها را بی آبرو کرده.
اولین رئیس جمهور رژیم سید ابوالحسن بنی صدر، سال ۱۳۵۸، بود و علارغم اینکه از خاندان امامت بود، مجبور شد درحین ریاست جمهوری فرار کند تا زنده بماند. بعد از بنی صدر محمد علی رجایی دومین رئيس جمهور رژیم بود، سال ۱۳۶۰، که با بمب گزاری در دفتر نخست وزیر کشته شد.
سپس خامنه ای سومین رئیس جمهور، سال ۱۳۶۰، بود که زیرکانه در مسندی قرار گرفته که تاکنون سلامت مانده، و خلافت میکند! نفر بعدی اکبر هاشمی رفسنجانی بود، و بدلیل نفوذی که در ارگان ها و سیسم نظام داشت مدت ها مقاومت کرد تا بلاخره در سال ۱۳۹۵ بدست عوامل خامنه ای در استخر شنا خفه شد. بعد از هاشمی نوبت به محمد خاتمی رئیس جمهور اصلاح طلب با روایت «برخورد تمدن ها» رسید. وی خود را تنها یک تدارکاتچی معرفی کرد، قتل های زنجیره ای رژیم در دوران ریاست جمهوری وی رخ داد و ایشان نتوانست هیچ کاری و یا اقدامی انجام بدهد، و علارغم اینکه مرتب اعلام می داشت که وی بدنبال مداومت جمهوری اسلامی است، خانه نشین و حتی ممنوع التصور در رسانه ها رژیم شد.
بعد از خاتمی محمود احمدی نژاد، سال ۱۳۸۴، رئیس جمهور اصولگرا با دستور خامنه ای از صندوق های رأی سر بر آورد ، که خیزش ۱۳۸۸ مردم در دور دوم انخاباتی خود را رقم زد و باعث کشته شدن صدها نفر از مردم بویژه جوانان شد که به تقلبی بودن انتخابات اعتراض داشتند و با شعار «رأی من کو» به میدان امدند، و رژیم با نهایت سبعیت مردم را سرکوب و در بعضی مواقع مردم معترض را در کف خیابان زیر کامیون های نظامی بطور زنده له کردند و کشتند. امّا با وجود اینکه احمدی نژاد، مافیای اقتصادی و سیاسی سپاه پاسداران را گسترش داد، مورد بی مهری خامنه ای بوده و بگوشه ای خزیده و چندین بار هم خودش را دوباره نامزد انتخابات رئيس جمهوری اعلام و خامنه ای او را رد صلاحیت کرده است. احمدی نژاد اکنون مانند کولی سرگردان از این طرف به آن طرف میرود ولی بیت رهبری تنها به زنده ماندن او رضایت داده، علارغم اینکه خود وی بارها اعلام داشته که جانش در خطر است.
بعد از احمدی نژاد، حسن روحانی اصلاح طلب در سال ۱۹۹۲ با شعار دولت «رفاه و امید» به میدان آمد. در دوران ریاست جمهوری وی تعهد برجام در سال ۲۰۱۵ برقرار شد که تا حدودی به وضعیت اقتصادی ایران سروسامان داد ولی با خروج آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸ و برگشت تحریم ها، وضع اقتصادی مردم بمراتب بدتر از قبل از برجام شد که بسیاری از مردم مجبور بودند کنار خیابان و در گوشه ای در کارتون زندگی کنند. برای امرار معاش بسیاری از زنان به خودفروشی روی آوردند؛ وضع اقتصادی مردم بشدت مشکل شد و تورم بیداد میکرد. در دوران رئیس جمهوری روحانی خیزش مردم بویژه جوانان در سالهای ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ رخ داد که منجر به کشته شدن صد ها مردم معترض که بیشتر بدلیل گرانی مایحتاج زندگی به میدان آمده بودند شد. روحانی بعد از ریاست جمهوری اش در مجامع و رسانه های عمومی رژیم دیگر دیده نشده است.
آخرین رئيس جمهور هم که خامنه برای یکپارچه کردن حاکمیت خود در انتخابات سال ۱۴۰۰ برگزید، سید ابراهیم رئیسی بود. ابراهیم رئیسی یکی از قضات مرگ در سال ۱۳۶۷ بود. ولی بدلایلی که هنوز مورد بحث است، خامنه ای دستور حذف او را صادر کرد و رئیسی در روز ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ هنگام برگشت از شرکت در بازگشایی سدّ «قیزقلعه سی» بقتل رسید. گفته می شود، وی پای خود را از گلیمش دراز تر کرده بود، ادعای رهبری در سر می پروراند و در مجامعی هم این ادعا را پنهان نکرده بود. از سوئی عده ای دلیل بقتل رساندن وی را ارتباط با روسیه میدانند که به رئیس جمهور روسیه، پوتین، بدون مشورت با خامنه ای تعهدهایی داده بود که مورد قبول علی خامنه ای نبوده است. جالب اینکه قراداد ۲۰ ساله همکاری تجاری، امنیتی که رئيسی با روسیه منعقد کرد را پوتین چند روز پیش بدلیل نامشخص بودن وضعیت اقتصادی ایران، بطور یکجانبه منحل اعلام کرد!
با توجه به مراتب بالا، فرقی نمی کند چه کسی از صندوق های رأی بیرون آورده شود، اصولگرا یا اصلاح طلب!. بفرض اینکه مسعود پزشکیان برنده مسابقه شود، آیا وی از محمد خاتمی، حسن روحانی عملکرد بهتری خواهد داشت که پس از ۸ سال ریاست جمهوری اعلام داشتند تنها تدارکاتچی ای بیش نبوده اند؟ یا اگر قالیباف جنایتکار، یا هریک از نامزدهای دیگر برنده شود، آیا تغییری در روش حاکمیت علی خامنه ای ایجاد خواهد شد؟
تجربه نشان میدهد، هرگز.
ناخدا محمد فارسی
۱۵ ژوئن ۲۰۲۴