در تیتر خبرهای داغ سیاسی جهان، مذاکرات ایران و امریکا مطرح هست. ترامپ عنوان می کند مستقیم و خامنه ای به غیر مستقیم آن راضی است. اما این شتری است که چه بخواهد و چه نخواهد در خانه خامنه ای خوابیده است. البته باید گفت مذاکرات مستقیم هست و نتیجه آن تضمین ثبات ج.ا و البته سرکوب هرگونه مطالبه و خواست مردم، بدون آنکه ره گشایی در امر معیشت مردم حاصل شود. باید تذکر داد بعضی ها ذوق زده نشوند.
چرا که اصل مذاکره به ایجاد رابطه نمی انجامد نه تحریم ها و نه عوامل بین المللی اجازه این امر را نمی دهند. نتیجه مهمتر مذاکرات برای عوامل جمهوری اسلامی تثبیت پست و مقام برای فرصت طلبهاست که در ارکان نظام منتظر غارت هستند. از آن غارت های که در عهد دولتهای ج.ا از سال 60 شروع و در طول 44 سال بطور متناوب در حال انجام است، فرقی هم ندارد کی در رأس دولت هست، چون دولت مهم نیست این حکومت که اداره کننده امور هست.
اما این امر چه موضوعی را در ایران تغییر می دهد آمریکاییها در طول تاریخ خود با ایرانیان رویای آزادی و توسعه و صنعتی شدن ایران را نقش بر آب کرده اند. سایه سنگین منافع آمریکا در امر توسعه صنعتی نشدن ایران دیده می شود.”هر بار که ایران به پیشرفتی نزدیک میشد، موانع عجیبی از سوی آمریکاییها ایجاد میشد.” یکی از اسناد محرمانه وزارت خارجه آمریکا نشان میدهد که می گوید “نباید اجازه داد ایرانیها به فناوری تولید فولاد دست یابند.”
شاید تلخترین مورد “وقتی برای خرید توربینهای پیشرفته از جنرال الکتریک اقدام شد، می باشد، وزارت خارجه آمریکا به بهانه ‘ملاحظات امنیتی’ مانع ان شد. اسناد منتشره نشان میدهد این تصمیم بخشی از برنامهای موسوم به “عملیات عقاب” بود که هدفش حفظ انحصار فناوریهای استراتژیک بود.
آنان خواهان اینکه ایران همیشه مصرف کننده بماند؛ کشوری که نفت میفروشد و به جای سرمایهگذاری در صنعت، کالاهای لوکس وارد کند.” امروز با نگاه به صنایع نیمه تمام و کارخانههایی که هرگز به بهرهبرداری نرسیدند، به عمق فاجعه پی می بریم.
در امر توسعه دیده می شود چگونه دول و سازمانهای بین المللی سد اقدامات ایران هستند. شناخت این موارد ما را به زوایای پنهان این سیاستها واقدامات رودرو می کند.
در مسیر پرپیچوخم توسعه اقتصادی ایران، نهادهای به ظاهر بیطرف بینالمللی نقش مخربی ایفا می کند که به “توسعه وارونه” گفته میشود. “این نهادها با نقاب مشاوران دلسوز، در واقع دلالان منافع قدرتهای بزرگ هستند.” “این نهادها با ترفندهای پیچیده، ایران را به سمت پروژههای نمایشی مانند فرودگاههای مجلل سوق میدهند، در حالی که از سرمایهگذاری در صنایع پایه جلوگیری میکنند.” امروز که به پیامدهای آن سیاستها نگاه میکنیم، میبینیم چگونه کشوری با این همه منابع، به واردکنندهای بزرگ تبدیل شد.
این عنصر عامل مهم از انسداد طروق توسعه و پیشرفت و رشد ایران است. از این دیدگاه با اخلاقیات و خصلتهای روحی و روانی عوامل ایرانی دم خور و سازگار است و فساد مالی یکی از این موارد است. فساد مالی؛ خورهای که پیکر توسعه ایران را از درون پوسانده.
در بررسی موانع توسعه اقتصادی ایران، فساد مالی همچون موریانهای عمل می کند که پایههای صنعتی شدن کشور را از درون تخریب می کند. این پدیده شوم که در تمام سطوح حکومت رخنه کرده، به اشکال مختلفی از رانتخواری نخبگان تا اختلاس کارمندان رده پایین خودنمایی میکند.”فساد در ایران مانند بیماری مسری همهگیر شده است؛ از بالاترین مقامات تا پایینترین کارمندان، هر کس به اندازه موقعیتش از بیتالمال میدزد.”
پیامدهای این فساد گسترده برای توسعه کشور فاجعهبار است. کارخانههایی که باید در پنج سال به بهرهبرداری میرسیدند، گاه ده سال طول میکشند و وقتی هم راه میافتادند، به دلیل استفاده از مواد اولیه نامرغوب نمیتوانند محصول باکیفیتی تولید کنند.
شاید هیچکس به اندازه نخبگان و تکنوکراتهای به ظاهر تحصیلکرده آسیب نزدند. “آنها با کت و شلوارهای اتوی کشیده و مدارک دانشگاهی غربی، در واقع خدمتکاران منافع بیگانگان بودند.” “این تحصیلکردههای به اصطلاح روشنفکر، دقیقاً مانند همان فرنگیمآبهای دوره قاجار شده اند. این نخبگان در بند یک نوع وابستگی روانی خطرناک اند.” هر مشکلی که پیش میآید، فوراً گفته می شود باید از خارج مشاور بیاوریم. گویی در ذهن آنها ایرانی محکوم به جهل ابدی است.”
این نخبگان مقلد، با دست خود گور توسعه ایران را کنده اند. افسوس که وقتی متوجه اشتباهاتشان می شوند، دیگر بسیار دیر است.” امروز پس از گذشت دههها، بیش از هر زمان این امر را نشان می دهد که باید با دید باز به این امور پرداخت. مذاکره خوب است اما شیفته آن نباید شد و راه چاه آن را باید بلد بود؛ اصل پسامذاکره مهم است که چگون باید به آن عمل کرد.
سید عبدالمجیدالهامی