نقطه عطفی در مبارزات مردم ایران!
دو سال از آغاز جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» میگذرد. جنبشی که با اعتراض سراسری به قتل حکومتی زن جوان کُرد، مهسا – ژینا امینی، در اقصی نقاط ایران و سپس در جهان شکل گرفت و به نقطه عطفی جدید در تاریخ مبارزات مردم ایران علیه حکومت جمهوری اسلامی، تبدیل شد. این جنبش نه فقط به لحاظ طرح شعارهای جدید و تاکید روی ابتدائی ترین حقوق شهروندی یعنی «زندگی» و «آزادی» اهمیت داشت، بلکه قبل از همه منادی برابر حقوقی زنان و بر متن مبارزهی تاریخی زنان ایران برای رفع تبعیض علیه «زن» به عنوان شهروند درجه دو در طول حیات جمهوری اسلامی بود. نقش آفرینی بینظیر زنان در صفوف اول آن و اعتراض به پوشش اجباری که باعث بازداشت و مرگ دهشتناک یک زن در بازداشت گشت ارشاد جمهوری اسلامی شده بود، یکی از شاخصهای اصلی آن شد. برگزاری مراسم خاکسپاری مهسا-ژینا در سقز و به دنبال آن ظهور طوفانی اعتراضات انباشته شده و سرکوب شده قبلی و اوجگیری اعتراض شجاعانه و سراسری زنان و جوانان، علیرغم قتل و سرکوب در خیابانها، دستگیری و شکنجه، فضای عمومی جامعه را دگرگون و امید به تغییر را زندهتر ساخت و سرآغاز جدیدی بود از حرکات اعتراضی و بی تردید، قویترین و سراسریترین نوع آن در ایران با شعارهای جدید و با مضمون گذار از جمهوری اسلامی؛ برای رسیدن به ایرانی بدون تبعیض و علیه بیعدالتی، برای داشتن زندگی بهتر در شرایطی آزادانه و انسانی. این جنبش توانست چهرهای جدید از ایران و زن ایرانی را در جهان به جلوه درآورد و تحسین و پشتیبانی افکار عمومی جهان را بدنبال داشته باشد. جنبش «زن، زندگی، آزادی»، زنگهای آغاز پایان جمهوری اسلامی را به صدا درآورد و برگی طلائی در تاریخ جنبش مبارزاتی مردم ما را رقم زد.
جمهوری اسلامی از همان روزهای آغاز جنبش «زن، زندگی، آزادی» در پی انکار آن بود. سرکوبگران رژیم، در حالی که با توسل به هر وسیلهای از قتل و کشتار تا اعدام هدفمند به دنبال مقابله با آن بودند و هراس خود از این جنبش را به نمایش میگذاشتند، با بوق و کرنا در رسانه ها از «موفقیت» خود در «جمع کردن» این اعتراضات خبر میدادند. اما نه توسل به روش های قرون وسطائی در سرکوب زنان، نه شلیک هدفمند به چشمان دختران و پسران جوان، هیچ کدام نتوانست مانع از ادامهی اعتراضات در خیابان طی چند ماه شود. همانگونه که مسموم کردن دختران در مدارس، ارعاب زنان و جوانان و بازداشت آنها در متروها و فضای عمومی توسط «حجاببانان» و تصویب لایحه حجاب جدید توسط مجلس، نتوانست تاثیرات این جنبش و دستاوردهای آن در تسخیر فضای عمومی جامعه توسط زنان را، تغییر دهد. جنبش «زن، زندگی، آزادی»، نقش برجسته زنان در تحولات آینده را بیش از پیش نشان داد. آنها برای اولین بار این چنین شجاعانه سد حجاب اجباری را میشکستند. صدای اعتراض زنان در هر کجا که بودند، چه در زندان، چه در خیابان و در مراسم رسمی، یکی شده و بههم گره خورده و به یک جنبش اعتراضی عمومی تبدیل شد و خواب از چشم وابستگان رژیم و در راس آن، رهبرشان علی خامنه ای ربود. در طی این دو سال نه فقط جنبش علیه حجاب اجباری به عنوان سمبل تبعیض تقویت شد، بلکه ما شاهد بسیاری از اعتراضات و اعتصابات صنفی و مدنی برای شرایط بهتر کار و دستمزد و یا احراز حقوق پایمال شده، از جمله در مناطق محروم و حاشیه بودیم. رژیم در این دو سال نتوانسته است مبارزات مدنی، اعتراضات و اعتصابات اقشار مختلف مردم ایران را متوقف سازد. سرکوب، شکنجه و قتل هر معترض، انگیزه ای جدید برای اعتراضات دیگر شدهاست و این تداوم با افت و خیز، به اشکال گوناگون در طی این دو سال ادامه یافته است. مبارزه علیه حجاب اجباری و برای رفع تبعیض، حمایت مردان را نیز برانگیخته و با گره خوردن اعتراضات زنان با مبارزه برای رسیدن به خواستهای صنفی، مدنی و معیشتی اقشار مختلف مردم، به جزئی جدائی ناپذیر از مبارزات عمومی مردم برای آزادی و برابری فراروئیدهاست.
یکی از دستاوردهای مهم جنبش «زن، زندگی، آزادی»، تسریع جهتگیریهای سیاسی در جامعه و گسست از جمهوری اسلامی بودهاست، که از خیزشهای قبلی مردم در آبان ۹۶ و ۹۸ آغاز شده بود و نمود خود را در پشت کردن گسترده مردم به صندوقهای رای و تحریم گسترده و بی نظیر انتخابات ریاست جمهوری دوره سیزدهم نشان داد. مرگ رئیسی و انتخابات زودهنگام دوره چهاردهم ریاست جمهوری که بر بستر نارضایتی شدید عمومی و در فضایی جدید برگزار میشد ، امکان گسترده تر شدن تحریم انتخابات توسط مردم را، هرچه بیشتر فراهم می کرد. همین واقعیت هم موجب عقب نشینی آشکار رژیم از سیاست یکدست سازی، برای کشیدن مردم به پای صندوق رای را به دنبال داشت. بسیاری از نیروهای اپوزیسیون از جمله جریانهای حاضر در همگامی و بسیاری از تشکل های مدنی و صنفی این انتخابات را به درستی تحریم کردند.
ما در ماههای اخیر همچنان شاهد ادامه بازداشتها، زندان و شکنجه و اعدامها هستیم. این امر در کنار تنشآفرینی دائمی در سیاست خارجی همراه با خطر تبدیل شدن آن به یک جنگ خانمانسوز، تشدید وخامت اوضاع اقتصادی، رشد هرچه بیشتر فسادهای چندین هزار میلیاردی و افشای آنها، تشدید مشکلات محیط زیستی، عدم تامین شغل، مسکن، برق و آب برای مردم و موج وسیع مهاجرت نیروهای متخصص، بیانگر نه تغییر، بلکه علائم تسهیل فروپاشی نظام است. جامعه ما همچنان در حال غلیان است. روزی نیست که در اقصی نقاط کشور گردهمایی اعتراضی یا اعتصاب صورت نگیرد. همانطور که در حال حاضر نیز، با ادامه اعتراضات کارگران، بازنشستگان، معلمان، دانشجویان و کادر درمان از جمله اعتراضات وسیع پرستاران مواجهیم. ما هر لحظه می توانیم شاهد شعله ور شدن این آتش زیر خاکستر و انفجار جدیدی باشیم. آنچه مسلم است، پس از جنبش «زن، زندگی آزادی»، فاصله مردم با نظام حاکم هر روز بیشتر شدهاست. خواست تغییرات بنیادی در جامعه به یک خواست عمومی تبدیل شدهاست. افشای اخبار فسادهای گسترده میلیاردی یکی پس از دیگری، کاسه صبر مردم را هرچه بیشتر لبریز کرده و خیابان را به کانون اعتراضات آنها تبدیل کرده است. رشد تورم و هرچه وخیم تر شدن وضعیت اقتصادی، به عمیق تر شدن شکاف بین مردمی که در زیر خط فقر زندگی می کنند با زندگیهای مجلل آقازادهها و وابستگان رژیم، منجر شده است. دستگیری و زندان و شکنجه و اعدام نیز، دیگر کارکرد خود را از دست داده و زندانها هم، به کانون ادامه مبارزه علیه بیداد و سمبل شجاعت و استقامت تبدیل شدهاند