در پایان نشست مشترک اتحادیۀ اروپا و شورای همکار خلیج فارس در 25 مهر ماه جاری (16 اکتبر) در بروکسل بیانیه ای درارتباط با جزایر سه گانۀ ایرانی (تُنب بزرگ، تُنب کوچک و ابوموسی) در خلیج فارس صادر شد که با واقعیت تاریخی و حق حاکمیت و استقلال ایران منافات تام دارد و در حکم مداخلۀ ناروا درامور داخلی میهن ماست.
جبهۀ ملّی ایران در خارج از کشور این موضع گیری بی اساس را به شدّت محکوم می کند وآن را یکی دیگر پی آمدهای زیانبار حاکمیّت استبداد دینی که با سیاست های نادرست و مغایر با منافع ملّی و مصالح بین المللی ایران موجب طرد کشور ما از صحنۀ جهانی و بر انگیختن چنین ادّعا هایی شده است ،می داند.
در بیانیۀ یادشده چنین آمده است: “ما از ایران میخواهیم به اشغال جزایر سهگانه امارات متحده عربی، تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی که نقض حاکمیت امارات متحده عربی و اصول منشور سازمان ملل متحد است پایان دهد”
عبّاس عراقچی وزیر خارجۀ جمهوری اسلامی به عنوان واکنش به این موضع گیری در شبکۀ X نوشت: “مسیر همکاریِ با احترام، که از سوی ما در ملاقاتهای مختلف از جمله در نیویورک به آنها پیشنهاد شد، اکنون با تمایل اروپا برای ‘تقابل’ ؛ از طریق تحریم پروازهای مسافری و ایراد اتهام عبث ‘اشغالگری’ به ایران پاسخ داده شده است.
اسمعیل بقائی، سخنگوی وزارت امور خارجه نیز به طور هم زمان اعلام داشت: “جزایر سه گانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک بخش لاینفک ایران زمین بوده و خواهد بود و استفاده از مفاهیم و گزارههای انحرافی یا تکرار ادعاهای نادرست و گمراه کننده در مورد این بخش مهم از سرزمین ایران هیج تغییری در واقعیت امر ایجاد نمیکند”
این گونه واکنش ها در حالی که جمهوری اسلامی با سیاستهای ستیزه جویانه و ارتجاعی خود بخش بزرگی از جهان متمدن را علیه ایران برانگیخته است، دردی از کشور ما دوا نمی کند.
نگاهی به سابقه– موجودیت امارات متّحدۀ عربی در مقام یک کشور مستقل از سال 1971 فراتر نمی رود، حال آنکه نام ایران در همۀ اسناد معتبر تاریخ و جغرافیای جهان به عنوان یک کشور چند هزار ساله ثبت شده است.
در قرن نوزدهم انگلستان با تکیه بر یک نیروی دریایی توانمندد و تعقیب مطامع استنعماری، خلیج فارس را مانند بسیاری دیگر از نقاط جهان زیر سیطرۀ خود در آورد. شیخ نشین های کرانۀ جنوبی خلیج فارس که به “ساحل دزدان دریایی” معروف بود این سیطره با طیب خاطر پذیرفتند و با شتاب زیر چتر حمایت انگلستان جای گرفتند. چندی بعد نیز جزایر ایرانی تنب و ابو موسی که به سبب نزدیکی به تنگۀ هرمز از اهمّیت استراتژیک برخودارند به تصرّف نیروهای انگلبسی در آمدند، سپس در اختیار شیخ شارجه قرار گرفتند.
این وضع برای مدتی نزدیک به دوقرن ادامه یافت. پایان جنگ دوم بین الملل با پایان کار انگلستان به عنوان یک ابر قدرت جهانی مقارن بود. در نیمۀ دوم قرن بیستم بریتانیا دیگر توان نگهداشتن کشتی های جنگی و نیروی نظامی اش را در خارج از جزیرۀ کوچک خود نداشت. خلیج فارس یکی از نقاط مهمی بود که در آغاز دهۀ 1970 مشمول سیاست باز گرداندن نیروها شد. در آن زمان انگلستان با خیال راحت می توانست این برنامه را در خلیج فارس به مورد اجرا بگذارد چون ایران زیر رهبری مستبداّانۀ محمّد رضا شاه دوست و معتمد غرب به شمار می آمد و با جود او جای هیچ نگرانی از این که این حوزۀ مهم استراتژیک به دست یک قدرت مخاصم بیفتد وجود نداشت. درپیگیری این سیاست انگلستان در گام نخست هفت شیخ نشین زیر قیمومت خود را در کرانۀ جنوبی خلیج فارس در چهارچوب یک اتحاد گرد هم اورد. سپس زمینۀ لازم را برای این که آنها در تاریخ دوم دسامبر 1971 اتحاد خود را زیر نام امارات متّحدۀ عربی به عنوان یک کشور نوبنیاد مستقل اعلام دارند فراهم آورد. ولی پیش از اعلام این رویداد یکی از دیپلماتهای ارشد انگلیسی به نام سِر ویلیام لوس به ایران اعزام شده و با مقامات ایرانی مشغول گفتگو بود. این گفتگوها ده روز پس ار اعلام پیدایش امارات متّحدۀ عربی به یک توافق نهایی رسید. انگلستان سه جزیرۀ تنب کوچک، تنب برگ و ابو موسی را به ایران باز می گردانید و ایران در برابر آن – پس از برگزاری یک همه پرسی تشریفاتی- از حق حاکمیت خود بر بحرین چشم پوشی می کرد. در این جریان انگلیسی ها بار دیگرسیاست معروف “استخوان لای زخم” خود را به کار بستند و شاه رامتقاعد کردند که ادامۀ کارمدرسه ای را که در ابوموسی برای فرزندان ساکنان عرب جزیره توسط شارجه تأسیس شده بود بپذیرد. این همان استخوان لای زخمی بود بعدها که به صورت دستاویزی از سوی امارات متحدۀ عربی برای ادعای حاکمیت بر جزایر سه گانه مورد بهره برداری قرارگرفت.
یاد آوری این موضوع شایان اهمیت است که تا چندین سال بعد از وقوع انقلاب در ایران هیچگونه اعتراض و ادعایی از جانب امارات در رابطه با حاکمیت بر سه جزیره بروز نکرد. این ادعای حاکمیت بر جزایر از هنگامی آغاز شد که جمهوری اسلامی با بی تدبیری آشکار از پهلو گرفتن یک کشتی کوچک برای پیاده کردن دو یا سه معلم برای مدرسه ای که در بالا به آن اشاره شد جلوگیری کرد. در این هنگام جمهوری اسلامی با مبادرت به اقداماتی نظیر گروگان گیری و سیاستهای تحریک آمیز دیگر در سطح منطقه ای و جهانی در صدر فهرست دشمنان کشورهای غربی به ویژه آمریکا جای گرفته بود و آنها مترصد فرصت بودند تا به هر وسیله ای موجبات تضعیف نظام دینی برخاسته از انقلاب ایران را فراهم آورند. این نکته در خور توجه است که هنگام حصول توافق میان میان شاه و انگلستان برای بازگرداندن جزایر سه گانه به ایران آمریکا یکی از مهمترین پشتیبانان آن بود، ولی در دهه های اخیر که کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس در نشست های سالانۀ خود خواستار “رفع اشغال” از جزایر و استرداد آنها به امارات متحدۀ عربی می شوند آمریکا نیز حمایت خود را از این ادّعا با حرارت مورد تأکید قرار داده است.. باز جالب است که بدانیم حتی چین و روسیه نیز که جمهوری اسلامی موجب قرار دادهای دراز مدت امتیازات پر دامنه ای به طور یکجانبه آن دو کشور واگذار کرده است در مسئلۀ جزایر به هیچ وجه در مقثام حمایت از جمهوری اسلامی برنخاسته اند، بلکه با اعلام پشتیبانی از “مذاکرات دوستانه” میان دو طرف اختلاف، به طور ضمنی بر ادعای امارات مهر حمایت نهاده اند، چون اصولا این موضوعی است که به حاکمیت واستقلال ایران مربوط می شود و هیچ کشور مستقلی بر سر حاکمیت خود با کسی مذاکره نمی کند. تا هنگامی که حاکمیت استبداد دینی برایران ادامه دارد باید منتظر آسیب های جدّی دیگری به تمامیت ارضی و موجودیت کشور بود.
جبهه ملی ایران-خرج از کشور
۲۰ اکتبر ۲۰۲۴ برابر با ۲۹ مهر ۱۴۰۳
جبهه ملی ایران خارج از کشور