سیــدعبدالمجیـــد الهــــامی
۲۹ اسفند سالروز ملی شدن صنعت ملی نفت است و در این ارتباط به بررسی شخصیت واضع و قهرمان این جنبش دکتر محمد مصدق عنصر ملی و اصلاح گر انقلابی عمل کردیم
درفضای اجتماعی وسیاسی ایران مطرح هست آیا دکتر محمد مصدق اصلاحگر یا انقلابی بود. نشانه های جهت تنویر افکار ارائه می شود.درهمین گام نخست بایدگفت چرادکترمصدق درتاریخ ما مصدق شده است.چرا درطول تاریخ معاصر از تمام کسانی که در کنارش بودندچند سر وگردن بالاتر بوده.این مسائل از ویژگی مهم دکتر مصدق بود.ایشان از ابتدا زندگی خط مستقیمی را در پیش گرفت وتا پایان عمرادامه دادند.بعداز انقلاب57تا چه اندازه به دکتر مصدق تهمت زدند وکتاب علیه وی نوشتند،اماروز به روزچهره این مرد،شفاف تر و روشن تر شد دلیل آن چیست.
دکتر مصدق از همان ابتدا یک روند شفاف ومستقیم درمقابله با حاکمیت استبداد اتخاذ کرد، در یک چارچوب اصلاحی همراه با مقاومت بر اصول دمکراتیک در فکر تحول ساختاری واصلاح شرایط به سمت وضعیت بهتر همراه با تغییرات بنیادی که جامعه را بسوی وضعیت مطلوب سوق بدهد بود. یکی از این مقاومت ها بر اصول و شرایط دمکرات جامعه در مقابله با کودتا 1299 و اقدامات اتخاذ شده از سوی عوامل آن بوده است.
دکتر مصدق درمقابل کودتای رضا خان ایستاد.سید ضیادونامه برای اوفرستاد.اما دکتر به جای اینکه به کودتاچیان پاسخ دهد،به احمدشاه نامه نوشت که این کودتاعلیه قانون اساسی برپا وتوطئه چیده شده است.ایشان به شاه قانونی کشور می گوید، من نامه های کودتاچیان رامنتشرکردم،اما هرطورکه شما بگویید عمل خواهیم کرد.(خاطرات و تألمات مصدق) دکتر مصدق تنها والی ایالات ها بود که ایستادگی نمود.او با این عمل نشان داد به قانون اساسی مشروطه پایبنداست. با انقلاب و تندروی وخشونت علیه نظام وثبات کشور مخالف است.هرگونه عمل غیر اصلاح ساختاری را بر نمی تافت. تمام عمل واقدامات را او در چارچوب قانون و از راه نظام مشروطه و مجلس و در آرامش و منطق می دید.
دکترمصدق کودتای1299رضا خان را در راستای قرارداد1919وثوق الدوله،کرزن می دانست. قرارداد وثوق الدوله،کرزن دو هدف عمده داشت، یکی در دست گرفتن ارتش ودیگر اقتصاد ایران بود.دکتر مصدق یادآور است،وقتی اینها شکست خوردند واحمد شاه مقاومت نمود و رضایت نداد،از همان روزنطفه1299، وخلع سلطنت احمد شاه و روی کار آمدن شخصیتی مانندرضاخان طرح وآماده نمودند. برای برپایی یک نظام خودکامه بسته.
برای دکتر مصدق روشن بود ومی دانست که چه اتفاقاتی درحال تکوین است.دکتر درنامه ای به صولت الدوله رهبر ایل قشقایی می نویسد که:شما می دانیدکه درتمام عمرم جز وفاداری به قانون اساسی وملت راهی نپیموده ام، امروز هم این کودتا راکودتایی علیه حکومت قانون ومجلس میدانم.دکترمصدق در دومقطع تاریخی به دوشیوه متناسب عمل کرد.
۱-دکتر مصدق و ماده واحده 1304:رضاخان به تدریج پایه های قدرت مطلقه خود را استوار کرد، با بخش های از ارتش، نیروی انتظامی، ایلات عشایر،نمایندگان مجلس، بخشی از روحانیت، هماهنگ و زمینه را برای تثبیت دیکتاتوری اماده کردند. درمجلس پنجم، روز نهم ابان1304قراربودکه ماده واحده ای را به مجلس بیاورندکه از نظرگاه دکتر مصدق ناقض قانون اساسی بود.ایشان می گفت مجلس حق ندارد سلسله قاجار را ازسلطنت خلع کند. این کار باید توسط مجلس موسسان انجام گیرد.بنابراین اصل از همان ابتدا دیدگاه وی تکیه برقانون اساسی است.
دکترمصدق عنوان می دارد،اگر قطعه قطعه بشوم،اگر تکه تکه ام بکنید،اگرسرم بریده شود، زیر بار ماده واحده نخواهم رفت دکتر مصدق دردومقطع 1299و 1304 با تحلیل مؤثر و روشن و مشخص و پایداری رودر روی رضاخان ایستاد ومشخصاً از ناحیه موضع قانون اساسی تحت مظله قانون و درعین عملکرد دموکراتیک وزیر چتر دموکراسی عمل نمود.
۲-دکتر مصدق در عمر سیاسی مرحلۀ دوم خود بعد از جنگ جهانی دوم،نگاه مبارزاتی او علاوه بر مبارزه باعوامل استبداد وضد قانون اساسی،درسپهر اصلاحگری مسالمت آمیز تحت لوا ومظله قانون اساسی بود؛ اما با نیت وقصد تغییرات پایه ای و ساختاری در ارگان ونظام اجتماعی-اداری-سیاسی وحقوقی کشور بود .
دکتر مصدق در جریان ملی شدن صنعت نفت به هنگام برگشت از سفر امریکا، دریافته بود که امریکا بتدریج به وسیلۀ انگلیس ها در جبهه آنان قرارمی گیرند.ایشان به شدت جریان«اقتصادبدون نفت» را مطرح کرد تا آنجا که بتواند بنیان های اقتصادی راسر وسامان دهد.دکترمصدق به این نتیجه رسیدکه باید نهضت ملی را از وحدتی که بین بحران سازان خارجی وداخلی ایجاد می شود نجات دهد، و این موضوع به غیر از راهکارهای قانونی والبته متکی برقانون اساسی و درمدار اصلاح گری وتغییرات ساختاری امکان نداشت. دکتر بر این مبنا عمل واستراتژی خودرا انتخاب کرد، تغییراتی شگرفی که بتوان تحول درجامعه عقب مانده قرون وسطی ایران تحت سیطرۀ استبداد خود کامه را در پی داشته باشد.
دکتر مصدق در مدارپایبندی به قانون اساسی مشروطه که از دل یک حرکت اصلاحی–انقلابی بیرون آمده بود عمل می نمود وقدم می برداشت؛حتی به هنگامی که دربالاترین نهاد قدرت،نخست وزیری وشخص اول اجرایی کشور ونماینده مردم ومنتخب مجلس بود واختیارات وسیعی از طرف مردم به وی تفویض شد اینگونه بود.
دکترمصدق درهنگامۀ30 تیر ومسئلۀ استعفاء ومسائلی که دربین او وشاه رد وبدل شد، تعهد واعتقاد به قانون اساسی ومشروطه و نظام پارلمانی و نظام رسمی کشور را به وضوح نشان داد.که نمادی از عدم وجود هرگونه انقلاب وذهن براندازی در شخص وی است.
دکتر عنوان می داردکه اعلیحضرت همایونی شاهنشاهی براساس قانون اساسی پاسخگونیستد ومسئولیتی ندارند که ستادارتش زیر نظر ایشان باشد،ستادارتش اگرزیرنظر ایشان باشد، هرامری که صادر می کنند بایداجرا شود، ولی دولت من که دولت مسئول و پاسخگو است هیچ قدرتی ندارد و وزرایی که مسئولیت دارند و در مجلس شورای ملی پاسخگوی مردم هستند، هیچ اختیاری ندارند. تلاش مردقانون براجرای قانون اساسی درکشور واختیارات دولت وکابینه واعضای دولت که باید برنص قانون اساسی باشد وهر کس در جایگاه خود جوابگویی اعمال وحدود اختیارات مشخص باشد و باید به قدرت مردم گردن نهند؛ می بود ایشان می فرماید: تجربیات نشان داده است که در این وضعیت، نهضت ملی نمی تواند موفق باشد، چرا که با دخالت دربار درامور اجرایی موفقیتی حاصل نمی شود. وی اعلام می دارد که شخص وی مجری منویات ملت و قانون اساسی هست.
دکتر درجای دیگر به شاه جوان می گوید: و این گفتۀ او براساس نص صریح قانون اساسی است«دشمن قرآن باشم اگربخواهم خلاف قانون اساسی عمل کنم» او حتی وقتی می خواهد به شاه تعهدی بدهد، محور تعهد وقولش قانون اساسی است.«دشمن قرآن باشم اگر بخواهم خلاف قانون اساسی عمل کنم. دشمن قرآن باشم اگر قانون اساسی رانقض کنم و رژیم مملکت را تغییر بدهیم و ریاست جمهوری را قبول کنم».بنابرین با این قول صریح وبین اتهام انقلاب و براندازی نظام واعمالی علیه نظام سلطنت و شاه نمی تواند واقعیت داشته باشد. چرا که اگرکسی خود را دشمن قرآن بداند و بر اساس قانون عمل نکند، مصلح نیست.یک برنداز اولین اهتمام او برضد قانون رسمی و اساسی کشوراست؛ چون جهان بینی و هدف نهایی او انقلاب علیه قانون اساسی و رسمی کشور است؛ اما دکتر مصدق اینگونه نیست.
دکتر یک اصلاح گرساختاری است، بعضی اعمال او برای بینده و مشاهده گر این توهم و اشتباه را پیش می آورد که او یک انقلابی است.باور بفرماید بعضی اعمال اصلاحی دکتر در آن برهه تاریخی از انقلاب بالاتر بود؛ ملی کردن صنعت نفت، اجرای قانون انتخابات، ملی کردن شیلات، کوتاه کردن دست دول خارجی از نظام اداره ای کشور،اجرای قانون بیمه،وضع اصلاحات ارضی، تدارک قانون حق رأی زنان که مخالفت شدید روحانیت را برانگیخت، قانون آموزش برای همگانی ودیگر قوانین که برای جامعه آن روز ایران شاید در عمل متعارف اصلاحی نبود، بلکه انقلاب عظیمی بوده است.
دکتر دراستعفای30تیر دربیانه ایی که صادر می کند، مردم را به صحنه دعوت واصلاح جامعه وپی گیری حقوق و مطالبات مملکت و ملت را بدون حضور آنها بلااثرمی داند. وی در آن بیانه اعلام می کند: با وضع فعلی ممکن نیست مبارزه ایی که ملت ایران شروع کرده، پیروزمندانه خاتمه یابد. ایشان دست ملت را هم می گیرد و وارد صحنه می کند وبه آنها هشدارمی دهد اگر واردصحنه نشوند، مبارزه ایی که شروع کرده اند به موفقیت ختم نمی شود.
بحث وگفتگو برسر مسأله نفت در دهه20 واز اواخر این دهه اوج گرفت. موضوع اصلی انتخابات مجلس شانزدهم 1328 بازنگری در قرارداد نفتی ایران–بریتانیا که درمجلس پانزدهم مطرح شد و زمینه دریافت پنجاه درصد منافع شرکت نفت انگلیس وایران را برای ایران فراهم می ساخت. در این دوره دکتر مصدق و دیگر ملیون ایرانی جبهه ملی را تأسیس کردند واین جبهه بلافاصله خواستارملی شدن صنعت نفت،انتخابات سالم، برچیدن حکومت نظامی وبرقراری آزادی شدند.(آبراهامیان،بین دوانقلاب،ص252) حرکت اصلاحی که در اصلاح شرایط اقتصادی و سیاسی و اجتماعی ایران به وسیلۀ جبهه ملی و رهبر آن انجام می شد، خواستار آن شدند.
کمیتۀ مشورتی که دربارۀ مسألۀ نفت در مجلس شانزدهم تشکیل شد،درگزارشی اعلام نمود تنها راه رهایی ایران از دشواری ها و ناکامی های اقتصادی، ملی شدن صنعت نفت ایران است. عملی اصلاحی از طریق پارلمان و مبارزات سیاسی، با تصویب این طرح هم مؤید تأیید قدرت جبهه ملی بود، هم رئیس جبهه ملی به عنوان نخست وزیر از سوی مجلس تعیین و انتخاب گردید؛ ده روز بعد از آن نفت ایران هم ملی گردید. این مبارزه یک کنش اصلاحی ساختاری بود. برای اولین بار نخست وزیر ملی و مردمی علیرغم خواست قدرت انتخاب شد بود خواست ملی یک ملت را به تصویب رساند،و به پشتوانه همین ملت وکشور به مقابله با کشور استعماری شتافت. ایشان با این حمایت مردمی خواهان اصلاح امور شدند. اصلاحی ساختاری نه استمراری که حاکمیت بخواهد.(نیرومند، ص 48)
استعفای دکتر مصدق درسی تیر ۱۳۳۱از قدرت باعث شد تا جامعه ومردم در یک حرکاستعفا، شدند، این خیزش با حرکت طبیعی مردم آغاز شد، و جواب سرکوب حاکمیت را با آجر و سنگ ودست خالی دادند.(کاتوزیان، اقتصاد سیاسی،ص176) این حرکت مسالمت آمیز، اعتراضی که با شدت حاکمیت روبرو شد شهدای فراوانی از سوی ملت تقدیم حرکت نهضت ملی و مردمی شد، وباعث کناره گیری قوام وبه پیروزی قطعی جبهۀ ملی منجر گردید. متعاقب آن دکتر مصدق برای بار دیگر با ارادۀ ملی ومردم نخست وزیر گردید. دیوان عالی لاهه به عدم صلاحیت خود در رسیدگی به پروندۀ ایران وبریتانیا رأی داد. بدینسان یک پیروزی بزرگ دیگر برای ملت و رهبری که با پایداری سخت ملت ورهبران بر امر ملی وخواست ملی بود حاصل شد.(همان)
مردمانی که در جنبش ملی شرکت داشتند، صنعت نفت ودیگر منابع همانند شیلات شمال ایران را در رویارویی با بریتانیا، شوروی ملی کردند.آنان برهیچ یک از دو اردوگاه شرق یا غرب تکیه نداشتند، این رمزمبارزه دکترمصدق بود. بدین سان آنان خواستاراستقلال سیاسی و اقتصادی بودند.مردم دکترمصدق را همچون الگو در نظر می گرفتند. آنان وی را نماد طبقات مردم خاصه طبقه سوم ومتوسط می دانستند وبراین نظریه بودندکه او برجسته ترین وارزشمندترین چهره سیاسی در مبارزات ایران معاصر در برابر استعمار وفزون خواهی است.(ملکی نیروی سوم چیست،ص30)
طرح قرضه ملی که از سوی دکتر مصدق مطرح شد برای مقابله بامحاصره اقتصادی ونمادی از یک جریان ونشانه نیروی مردمی که تکیه بر مردم داشت به حساب آمد که راه برون رفت از مخمصه محاصره اقتصادی را تکیه بر مردم وفعال کردن مردم در امور و سرنوشت خود بود. قرضه ملی ابزار خوبی در برابر بریتانیا وایالات متحده وشوروی بود که از پرداخت بدهی های خود در زمان جنگ به ایران طفره می رفت؛ حرکتی اصلاحی ونه انقلابی براندازنه، اما در عین حال نشانه ای از انقلاب علیه استعمار بود.
مردم که آگاهی آنان با تجربیات شان مرتبط است و شناختشان از جامعه بستری است که به تاریخ شان گره خورده، در همین راستا تجربیات مشترک بسیاری با یکدیگر دارند به همین منظور باید این مردمان را اجتماعی وترقی خواه و سوسیالیستی های تاریخ توصیف نمود. همین راه و روش است که جامعه بر پایه آزمون ها،تجربیات و رویدادها، انسان نوین را خلق می کند. به همین منظور تاریخ به ما می آموزد که چگونه آینده را بهتر بسازیم. بدین سان آنان که تاریخ می شناسند و از قوانین تاریخ آگاهند می توانند تاریخ آینده را سمت و سو دهند. دکتر مصدق یکی از ان سوسیالیست های تاریخ است که با آنکه شاید او به این موضوع اذعان نداشته باشد ولی به جرات می توان گفت، وی یکی از سوسیالیست های بزرگ تاریخ بشریت است که در خط آزادی واستقلال و عدالت گام نهاد.
در قضیه ملی شدن همه منابع نفتی ایران که خواست مردم و رهبری آن دکتر مصدق بود واقعه ی که مستلزم ملی شدن نفت، هم در جنوب و هم در شمال بود. برداشت از ملی شدن نفت بر این منوال بود که سعی وکوشش باید به گونه ای مبارزه با توسعه طلبی شرق وغرب هم باشد. استدلالی از ملی شدن، روشی قانونی، پذیرفته و موجه برای الغای توافق نفتی1312بوده است.
مبارزات مردم منطقه بخصوص کشورهای خاورمیانه همچون ایران ومصر که سر دمدار مبارزه و درمرحلۀ نخست نهضت مردمی قرار داشتند، در حال ایجاد دولتی ملی و برقراری عدالت اجتماعی و استقلال ملی و آزادی خواهی بودند. براین پایه باید اذعان کرد وشاید در ذهن دکتر مصدق این امر ملکه ذهن بوده که ملی شدن نفت باید ابزاری برای روی ی امپریالیستی غرب و سرمایه داری بین المللی می باشد. این امر همانطور که در مصر در ملی کردن کانال سوئز با دست آموزی از دکتر مصدق اتفاق افتاد در حقیقت بهترین راه برای تثبیت هویت ملی ایرانی ومصری ورهایی این ملت ها از یوغ سلطه بیگانه بوده است. (ملکی، نهضت های اروپا و آسیا، علم زندگی 1,30,3_7)
جنبش ملی شدن نفت، عامل تثبیت هویت ملی ایرانی که هویتی ویژه ای است، بود. جنبش ملی باید این هویت را پرورش می داد. ملی شدن نفت نه تنها می توانست این هویت را بپروراند، بلکه می توانست استقلال ایران را تضمین و به آن کمک کند. ایران در کشمکش میان دو اردوگاه شرق و غرب بی طرفی اختیار کند. ملی شدن صنعت نفت باید با توسعه اقتصادی ایران که اقتصاد راکدی داشت همراه و آن را رونق دهد و پیوند می یافت.(انور خامه ای، اقتصاد بدون نفت)
در شرایط جهانی در آن دوران بهترین مبارزه برای آزادی، استقلال و عدالت مردمانی همگانی، ملی کردن نفت بهترین سیاست بود. دکتر مصدق با دست آویز قرار دادن آن علاوه بر این که امور داخلی کشور و هویت نوین ملت ایران را با آن تعریف می کرد، بلکه وجه ی ایران را در جهان و نظام بین المللی از یک کشور کوچک تحت سیستم عقب مانده به یک کشور پیش رو و مدرن با هویتی ملی که مرتبط با تمامی باشندگان ایران و نه متصل به ناکجا آباد و سلاطین و سلسله ها ناپیدا است معرفی می کرد. هویت ملی که رفاه و پیشرفت ایران و آزادیخواهی ایرانی و توسعه ملی و حق حیات و نظر و رأی و آرای ایرانی را پاس می دارد.
دکتر مصدق در مبارزه ای که با نیروهای خارجی برای ملی کردن نفت و تثبیت هویت نوین ایران در مجامع و انظار بین المللی پی داشت، ابزارهای کارا برای فرونشاند کشمکش نفتی میان بریتانیای ها و ایران فراهم ساخت و همچنین در پی راه های مناسب برای حل مشکلات داخلی در پیش گرفت؛ اما مخالفت چهره های برجسته که تا دیروز در کنار او بودند همانند کاشانی، بقایی ومکی از حکومت وی عاملی برای جدایی از او شدند، و علیه دولت و راه کارها و سیاست دکتر مصدق اقداماتی کردند تا بدان جا که با دشمنان ملت ایران به همکاری پرداختند . افزون بر آن مخالفت شدید دربار، شاه و وابستگان آن عاملی برای سست کردن پایه های حکومت دکتر مصدق بود .
دکتر مصدق به عنوان رهبر کل نهضت ملی ایران و در قبال اساسی ترین مسائل روز، تثبیت ملی شدن نفت و برقراری نظامی دموکراتیک در ایران مسئولانه عمل می کرد. دکتر مصدق شایسته هر گونه پشتیبانی برای عملی کردن برنامه ملی شدن نفت بود. دکتر مصدق نماینده مردم و طبقه متوسط و حتی کارگران و روستائیان بود.(فخرالدین عظیمی،مصدق و دشمنان او)
در این راستا تنها گزینه واقعی مردم ایران و ایرانیان، پشتیبانی از دکتر مصدق در آن مرحله بود. زیرا وی تمامی طبقات اجتماعی ایران را تجسم می بخشید.
دکتر مصدق می دانست که در این مرحله باید راه حل آبرومندانه برای قضیه ملی شدن نفت با بریتانیا می یافت که عاملی می شد برای بهبود شرایط زندگی مردم، چرا که حل نشدن مسئلۀ نفت به اصلاحات سیاسی و اقتصادی نخواهد انجامید. البته قابل ذکر است تا هنگامی که مسأله نفت با بریتانیایها و الان هم که امریکائیان و حتی شوروی ها هم ورود کرده بودند، حل نمی شد. پرداختن به امور داخلی بسیار دشوار و غیر واقع بینانه بود. این امر دستاویز خدعه آمیز و فریب کارانه ای برای حزب توده پیش آورده بود، که از گرفتاری دولت در مجامع بین المللی سوء استفاده کرده و هر روز و هر موقع در هر کوی و برزنی اعتصاب و تظاهرات و کارشکنی در امر روزانه چرخ اقتصاد و سیاست کشور پیش می آورد.
دیدگاه دکتر مصدق بر آن بود که احزاب با شناخت امور بین المللی و جایگاه خود و سیر تاریخ، مردم را در جنبش ملی درگیر سازند و آنان را به گونه ای مؤثر راهنمایی نمایند. کما این که خود هر گاه لازم بود از عنصر مردم و ابزار پرفشار ملت برای به کرسی نشاندن خواست ملی استفاده کرد، حاکمیت و اذهان بین المللی را تسلیم خواست مردم و ملت نمود. دکتر مصدق معتقد بود با استفاده از سیاست مداران با تجربه در امور خارجی از جمله دیپلماسی لازم است برای حل مسأله نفت بهره بگیرد همان طور که شهید فاطمی مأمور و وزیر خارجه برای پیگیری خواست ملت و زنده یاد الهیار صالح را نماینده دائمی ایران در سازمان ملل نمود.
مصدق به اصلاحات داخلی مانند اصلاحات ارضی، اصلاحاتی که می دانست می تواند شرایط زندگی روستائیان در این اوضاع را بهبود و باعث رشد اقتصادی و شرایط صعب و سخت اقتصاد داخلی که در هنگامه محاصره نفتی ایجاد شده بود را بهبود بخشد. گام هایی هم در این امر برداشته شد، از جمله بهره مالکانه در روستاها، اما دکتر کماکان معتقد بود اجرای اصلاحات ارضی عمیق و اساسی منوط به آن است، تا هنگامی که درگیری های نفتی ادامه دارد دشوار است، چرا که نیروهای مخالف داخلی و خارجی از شرایط پیش آمده بهره فراوانی می بردند که صف مبارزه با استعمار و استبداد را تضعیف نمایند.
مسئله فروش قرض ملی که عرضه شد و بیشترین خریداران آن خرده مالکان، کارگران ماهر و پیشه وران بودند که عرق ملی داشتند. خریداران بیشتر از اقشار توده ها بودند که بیش از توانگران به خرید کمک کردند که نشان همه گیر و فراگیر نهضت ملی نفت که ارتباط تنگاتنگ با هویت و آزادی و استقلال و عدالت ملی ایرانیان داشت بود.
این حقیقت چنان آشکار و واضح و روشن بود و نشان می داد که نهضت ملی نفت ایران با جنبش فراگیر دموکراتیک مردم ایران ارتباط تنگاتنگ و ارگانیک داشت که از آن طریق به دنبال اهداف ملی خود بود. این ارتباط را هم مبارزات و رهبری ایدئولوژیک و کاریزماتیک دکتر محمد مصدق به عرصه ظهور رسانده بود.
دکترمصدق به گونه ایی در تاریخ ایران نقش آفرید چه در هنگامه مشروطه چه در هنگامه قرارداد 1919 و چه در کودتای 1299 و چه در کابینه ها به عنوان وزیر و چه به هنگام خلق قوانین مدنی دادگاه های ایران و چه در مخالفت با غصب سلطنت و مجلس مؤسسان دورغین رضاشاه و چه در مقابله با اعمال استبدادی و خودکامگی رضاشاه و چه در امر جنبش دموکراتیک و آزادی خواهی و استقلال طلبانه و عدالت خواهی مردم در دهه بیست و چه در نهضت ملی نفت و برپایی هویت نوین از ملی گرایی راستین ایران که بر نماد مردم و آزادی و استقلال و عدالت و احقاق حقوق مردم ایران در بعد بین المللی و ملی و داخلی می بود. نه هویت دورغین برپایه فلان سلسله و یا پادشاه و سلطان یا شیخ، بلکه ملکه ذهن مصدق و به باور و اعتقاد او ملت ایران و اعتقادات آنان و بهبود وضعیت آنان و برقراری نظام مشروط که م باید حکومت کنند و نماینده آنها اجرا کننده منویات آنان باشد، نه عنصر غیر پاسخگو غیر منتخب به نام پادشاه یا هر چیز دیگری و بنام هر نامی دیگری.
فقط و فقط حاکمیت ملی و حکومت مردم بر مردم اصل اعتقاد ایشان بود. اقدامات او در پارادایم اصلاح طلبی بود، اما اجرای این اقدامات و محصول آن پارادایم انقلاب و ساختار شکنانه بود. هر اقدام وی در زمان حیات و زندگی اجتماعی–سیاسی–اقتصادی و ملی او پایه و اساسی انقلاب نه از نوع براندازانه، بلکه از نوع سازندگی عنصر کهنه به نو بود.
سیــدعبدالمجیـــد الهــــامی