آیا اپوزیسیونی در برابر رژیم اسلامی ایران وجود دارد؟ – ناخدا محمد فارسی

حکومت آیت الله علی خامنه ای مخالفان بسیاری در داخل و خارج از ایران دارد که خود را به اشتباه اپوزیسیون رژیم میدانند. این گروه ها با توجه به دکترین سیاسی خود نتوانسته اند با همدیگر ائتلافی انجام دهند که بتوان گفت اپوزیسیونی برای رژیم اسلامی است. تا هنگامی که چنین پیوندی بوجود نیاید، حاکمیت آیت الله خامنه ای اپوزیسیونی در برابر خود نمی بیند و عملیات اعتراضی مردم ایران را سرکوب نموده و به حکومت جابرانه خود ادامه خواهد داد.

در واقع طی ۴۵ سال گذشته اپوزیسیونی در مقابل رژیم شکل نگرفته، گروه های سیاسی مخالف رژیم از طیف های سیاسی متفاوت هستند که مهمترین آنان پادشاهی مشروطه (بعضی هم سلطنت طلب که خواهان باز گشت به حکومت قبل از انقلاب سال ۱۳۵۷ هستند)، و گروه های  جمهوری خواه که تاکنون نتوانسته اند اجماعی فراگیر بوجود بیاورند. از سويي گروه هایی هستند که با دکترین چپ پا به میدان گذارده اند و بسیاری از آنها سابقه شان  به سازمان های سیاسی قبل از انقلاب ۱۳۵۷ برمیگردد، از جمله فدائيان خلق و گروه اسلامی – مارکسیستی سازمان مجاهدین خلق است که تحت لوای شورای مقاومت ملی ایران بر علیه رژیم فعالیت دارد. اما بدلیل قبول اصول اسلامی در دکترین سیاسی خود، وجهه سیاسی خود را محدود نموده است. هر از گاهی برنامه ای ارایه نموده و کنفرانسی برقرار میکند و بدلیل داشتن بودجه کافی میتواند از شخصیت های سیاسی کشورهای غرب دعوت به شرکت کند و در جمع آنها سخنرانی کنند. بدلیل عدم تجانس و ناسازگاری دکترین چپ و اسلام، مجاهدین طرفدار چندانی در بین مردم اسلام-آزموده ایران ندارند.

بسیاری از مردم ایران، دلیل ایجاد نشدن یک اپوزیسیون اثرگذار را عدم حمایت کشورهای آزاد سرمایه دار غرب میدانند،‌ زیرا دولت ها روابط تجاری و نیز ملاحظات امنیتی با رژیم اسلامی ایران دارند.  اگر در این مورد ارتباطی با سران این دولت ها بر قرار شده، اظهار داشته اند که اپوزیسیونی وجود ندارد که بتوان با آن ارتباط برقرار کرد، و تا هنگام مناسب نمی توانند حمایت مؤثری داشته باشند.

اکثر گروه های سیاسی واکنشی عمل میکنند. بدین نحو که اگر اتفاقی رخ دهد، بیانیه ای صادر میکنند و تصور دارند بیانیه آنان همانی است که مردم به آن نیاز دارند! و تصور براین است که مردم ایران با نشر این بیانیه ها آماده خواهند بود پا بمیدان بگذارند، رژیم را سرنگون نموده و از سران این گروه ها درخواست کنند که در مسند ریاست و مسئولیت های سیاسی کشور قرار بگیرند و مدینه فاضله برای مردم ایران برقرار کنند. ساده اندیشی این گروه ها باعث گردیده تا رژیم اسلامی با خیال آسوده هر اعتراضی را با سبعیت هر چه  بیشتر سرکوب و خنثی نماید.

میتوان به نمونه های واکشی گروه های سیاسی که در چند سال گذشته رخ داده اشاره داشت: جنبش سبز، سال ۱۳۸۸  که با روایت «رأی من کو» در دور دوم انتخاباتی محمود احمدی نژاد رخ داد که باعث کشته شدن صدها نفر از مردم بویژه جوانان شد که، به تقلبی بودن انتخابات اعتراض داشتند، و رژیم با نهایت  بی رحمی مردم را سرکوب و در بعضی مواقع مردم معترض را در کف خیابان زیر کامیون های نظامی بطور زنده له کردند و کشتند. حتی این فاجعه انسانی نتوانست کلان روایتی را بوجود آورد تا گروه های سیاسی دست از منیت خود بردارند و همراه با گروه های دیگر اپوزیسیون رژیم را ایجاد کنند؛ قابل توجه اینکه هر گروه سیاسی روایت خود را از روایت دیگری بهتر میداند! مضاف بر این اکثر گروه ها از جمله گروه پادشاهی خواه روایت مخرج مشترک «تمامیت ارضی، دمکراسی سکولار و قوانین حقوق بشری» را اعلام میدارند، امّا اگر گروه هایی مانند اقوام کرد و بلوچ ایرانی که بارها اعلام داشته اند که همآوایی با این مخرج مشترک دارند، اما با برچسب تجزیه طلب و یا فدرالیست خواه، نه تنها باعث همبستگی نشده بلکه به فرافکنی ادامه داده اند.

مثالهای دیگری در باره اتفاقاتی که رخ داده و باعث واکنش شده را میتوان یادآور شد. بطور خلاصه در دوران رئیس جمهوری حسن روحانی که با روایت «رفاه و امید» به میدان آمد، خیزش مردم بویژه جوانان در سالهای ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ رخ داد که منجر به کشته شدن صد ها مردم معترض که بیشتر بدلیل گرانی مایحتاج زندگی به میدان آمده بودند شد. در این دوران نیز گروهای سیاسی خارج از کشور با روایت هایی هر یک انزجار خود را به دولت روحانی ابراز داشتند، ولی باز نتوانستند با کلان روایتی اپوزیسیون اثر گذاری ایجاد کنند.

پس از روحانی نوبت به سید ابراهیم رئيسی رسید که در سال ۱۴۰۰ خامنه  ای برای یکپارچه کردن حاکمیت خود وی را رئيس جمهور برگزید. گروه های سیاسی هر چند بطور انفرادی، خواستار تحریم انتخابات شدند که بسیار مؤثر واقع شد و در صد کمی از مردم ایران در انتخابات شرکت کردند.

در دوران رئیس جمهوری رئيسی در سال ۱۴۰۱ جنبش «زن-زندگی-آزادی» رخ داد، که باعث کشته شدن صدها جوان ایرانی گردید. گروه های مختلف سیاسی هر یک روایت خود را در پیشبرد مبارزه عنوان کردند که نتیجه ای نداشت. حرکتی با عنوان نشست جورج تاون تشکیل شد که  شامل ۸ نفر از فعالان سیاسی و حقوق بشری  ایران بود، که از همان اغاز دو نفر استعفا دادند و ۶ نفر دیگر با نشست خود تا حدی باعث ایجاد امید در بین مردم داخل ایران شدند. جنبش «زن-زندگی-آزادی» توانسته بود به منشوری منتهی شود که میتوانست اپوزیسیونی اثر گذار در مقابل رژیم جنایتکار اسلامی برقرار کند. امّا علارغم تضاهرات چندین هزارنفری در آلمان و دیگر کشورهای دمکراتیک جهان، طیف انحصار طلب سلطنت خواه منشور این اجماع را نیز کم رنگ کرد، و هریک به تنهایی بدنبال خرده روایت های خود رفتند. رژیم فاسد اسلامی نیز که نگران شده بود با ترفند ها و روایت سازی هایی توانست جنبش «زن-زندگی-آزادی» را هم خنثی نماید.

پس از کشته شدن رئیسی، خامنه مجدداً سیرک انتخاباتی راه انداخته تا شخص دیگر را در مسند رئيس جمهوری دلخواه خود برگزیند. اکنون هم طیف های مختلف سیاسی هر یک خرده روایت خود را دارند که «مردم در انتخابات شرکت نکنید». مردم ایران پس از چندین بار انتخابات فرمایشی توسط رژیم و عدم اعتماد به گروه های سیاسی، خود تجربه کافی دارند که در انتخابات شرکت نکنند و نیازی به  صدور توصیه از خارج از کشور ندارند.  و اما آیا فرقی می کند چه کسی از صندوق (شامورتی ) انتخابات بیرون آورده شود؟ اصولگرا یا اصلاح طلب! بفرض اینکه مسعود پزشکیان بر گزیده شود، آیا وی میتواند تغییری در حاکمیت جابرانه علی خامنه ای ایجاد کند؟ جواب بی شک منفی است. اکنون گروه های متفاوت سیاسی بدنبال روایت سازی هستند که خامنه ای بین پزشکیان و قالیباف مردد است که کدام را برگزیند! این گروه های سیاسی با خرده روایت های خود نمی گویند یا اصولاً روایتی ندارند که اگر هریک از این کاندید ها را خامنه ای برگزید، چه خواهند کرد؟

حتی بعضی از فرهیختگان یا گروه های سیاسی بعد از کشته شدن رئیسی، و اقدام دبیرکل سازمان ملل برای نیمه افراشته کردن پرچم سازمان ملل و مرسیه گویی دبیرکل سازمان، به او نامه نوشتند، به امید اینکه او را از عملش برعلیه احساسات مردم ایران آگاه کنند، بعضی ها پا را فراتر گذارده و گفتند که دبیرکل سازمان ملل باید از مردم ایران پوزش بخواهد. آیا اینگونه اقدامات باعث تغییر رویه سازمان ملل و یا کشورهای عضو آن سازمان خواهد شد؟ هرگز.

جدید ترین رخداد درلیست تروریستی قرار دادن سپاه پاسداران از طرف کشور کانادا است. این رخداد باعث شده سازمانها و افراد به نخست وزیر کانادا نامه بنویسند و ابراز خرسندی کنند، و وظیفه اصلی خود که تجدید نظر ساختاری برای ایجاد یک اپوزیسیون اثرگذار رژیم است را فراموش کرده اند!

در نشستی با دوستان خود به این نتیجه رسیدیم که وضعیت خاورمیانه بسیار پیچیده و بحرانی میباشد. بطور کلی نظم کلاسیک سیاست جهانی بهم ریخته است. احتمال جنگ تمام عیار بین  حزب الله لبنان و اسرائیل بسیار بالا است. در صورتیکه چنین اتفاقی رخ دهد، به احتمال زیاد رژیم اسلامی، ایران را وارد جنگی ناخواسته خواهد کرد که عواقب آن  برای کشور و مردم ایران بسیار خطرناک خواهد بود. آیا گروه های سیاسی میتوانند این خطر را احساس کنند؟ و با عنوان کردن این روایت «جنگ اسرائيل و اعراب به ایران ارتباطی ندارد» بتوانند حول محور مشترکی که در بالا آمد اختلافات سلیقه ای خود را کنار گذارده و اجازه بدهند که خرده روایت ها به کلان روایتی تبدیل شود که اپوزیسیون واقعی و اثرگذار رژیم تشکیل شود؟ البته نباید تحقق این امید را هر چند در حال حاضر بعید بنظر میرسد از نظر دور داشت.

در خاتمه گروه های متفاوت سیاسی باید با کلان روایت عبور از رژیم اسلامی اپوزیسیون اثرگذار رژیم اسلامی را ایجاد کنند. امیدواری برای مردم در داخل ایجاد شود و به جهان دمکراتیک نشان دهند که مردم ایران قادرند پس از عبور از رژیم اسلامی حکومتی در ایران برقرار کنند که اعلام میدارد «دکترین سیاست خارجی جمهوری اسلامی مبنی بر ماجراجویی مذهبی – فرقه‌ای است که فوراً کنار گذاشته می‌شود و تمامی ابزار اجرای سیاست‌های بی‌ثبات ‌کننده فاجعه‌ بارش برچیده می‌شود. سیاست خارجی ما با نیروهای آزادی بخش و لیبرال جهانی شدن همسو خواهد شد و مردم ایران را برای برخورداری از زندگی آرام و شاد توانمند خواهد ساخت. کشورهای همسایه ما و ملت های صلح دوست جهان بالاخره شریک جدیدی در پیگیری توسعه انسانی در منطقه و جهان خواهند داشت.»

به امید آن روز

ناخدا محمد فارسی

۲۲ ماه ژوئن ۲۰۲۴