حدود ۴۵ سال از عمر رژیم جنایتکار اسلامی در ایران که بسیاری آن را “رژیم جمهوری اسلامی” میخوانند میگذرد. برای برانداختن این رژیم ستمکار چه کرده و چه میکنیم؟
در درون ایران جنبش های زیادی از جانب مردمی که ستم رژیم و محرومیت از حقوق اولیه انسانی را نتوانسته اند تحمل کنند ایجاد شده است. آخرین نمونه آن جنش بینظیر زنان دلاوری بود که با قتل مهسا امینی کاسه صبرشان لبریز شد و به خیابانها ریختند و جانها باختند. صدای آنها هنوز خاموش نشده است ولی به دلایلی که ذکر خواهد شد به خواستهایشان دست نیافته اند
جنبش های خود بخودی در هیچ جای دنیا بجائی نرسیده است. رژیم های جنایتکاری چون رژیم اسلامی این جنبش ها را، بخصوص اگر فرا گیر نباشند، زمانیکه احساس کنند بنیادشان در خطر است نابود خواهند کرد.
جنبش خود بخودی زنان از جانب ناراضیان خانه نشین حمایت عملی نشد. جنبشی که خود را با مبارزات نافرمانی مدنی آشنا کرده باشد، سازمان مییابد و خانه نشینان بدان می پیوندند.
در برون مرز نیز، آنچه اوج گرفت، افشا گری، شعار های محکوم میکنیم، بایدها، میخواهیم و نهایتا حرف و حرف بود. بسیاری از مردم دنیا آگاه و برانگیخته شدند. منتها ما برون مرزیان و یا دلاوران درون مرز از آنها چه خواسته بودیم و چه میخواهیم؟
راه و رسم دولتمداران مدعی آزادی خواهی نیز مانند همیشه و هماهنگ با خواستهای ایرانیان ، از حد محکوم کردنها و بایدها و یا تحریم های بی معنی تجاوز نکرد و نکرده است،
آخرین مثال این تحریم ها، تمدید تحریم اتحادیه اروپا علیه ۱۲فرد و ۹ نهاد مرتبط با رژیم تا ۶ مرداد ۱۴۰۴ است. این تحریم ها ادامه مسدود کردن دارایی ها، ممنوعیت ارائه منابع مالی و اقتصادی به آنها، و ممنوعیت ورود آنها به اتحادیه اروپا است. این تحریم نه برای جنایت روز مره رژیم بلکه به علت حمایت تسلیحاتی آن از تجاوزگری روسیه صورت گرفته است.
ممنوعیت از ورود کسانیکه پاسپورت های متعدد تحت اسامی مختلف دارند و تحت این اسامی حساب های بانکی متعدی در سراسر دنیا، مسخره است.
تحریم های دیگر منابع و دول مختلف با اعتراض به جنایات رژیم نیز همیشه اینچنین بوده است.
آنها در کنار “حرف” فقط بدنبال منافع خود هستند. برای مجبور کردن آنها باید با کاری عملی، چیزی مشخص از آنها بخواهیم. چیزی که به سازمان دهی مردم آزادی خواه درون ایران برای شکل دادن به نافرمانی مدنی کمک کند.
مجبور کردن دول سود جو به اعمال تحریم هوشمندانه نقطه شروع این سازماندهی است و تلاش سازمان یافته ایرانیان برون مرز را طلب میکند. جزئیاتش را سالهاست که گروه مهر در نوشتجات بسیاری توضیح داده است:
متاسفانه از انجائیکه پیشنهاد عملی از جانب ایرانیان که تشکل پیدا کرده و سازمان یافته باشند نشده است، سازمانهای حقوق بشر نظیر سازمان عفو بین الملل و یا دیدبان حقوق بشر نیز در محدوده “محکوم” کردنها عمل میکنند.
نمونه هائی از این محکوم کردنها و خواستها از جانب دولتمداران سود جو و سازمانهای مختلف نیز بتدریج در سایت مهر و همچنین تویتر منعکس خواهد شد.
پیشنهادات من در مورد اینکه چه باید کرد از سالها پیش مطرح شده است. نفرات اندکی برای پیشبرد این راه کارها داوطلب شدند و کمک کردند اما اکثریت به اصطلاح فعالان سیاسی که صاحب امکانات مالی بودند یا آنرا نادیده گرفتند و یا سعی کردند “مال خود کنند”. کاش میدانستند و یاد میگرفتند ولی جز لوث کردن پیشنهاد کار دیگری نکردند. من و ما هم که میخواستیم از حد حرف تجاوز کنیم، سر خورده، دهان و قلم را بستیم. اما دردها را که در درون ما باقی مانده است با گه و گاه ندائی سر میدهیم.
میدانم که حوصله خواندن نوشته ای طولانی را امکانا ندارید. تا نوشته ای دیگر سخن کوتاه میکنم.
م- پروین