گاه شماری پیدایش دولت اسرائیل – اردشیر لطفعلیان ( بخش سوم – اخر )

جنگهای شش روزه و یوم کیپور- از هنگام تشکیل دولت اسرائیل تاکنون چندین جنگ میان کشورهای عرب و اسرائیل روی داده است که معروفترین آنها جنگ شش روزه در 1967 و جنگ معروف به یوم کیپور درو 1973 است. در جنگ شش روزه اسرائیلی ها به پیروزی بزرگی دست یافتند و ارتفاعات جولان، صحرای سینا و ساحل غربی رود اردن را به تصرّف در آوردند. در جنگ 1973 که به وسیلۀ مصر با مشارکت سوریه آغاز شد، ابتدا نیرو های اسرائیلیِ مستقر در صحرای سینا را غافگیر و و مجبور به عقب نشینی کرد،  ولی نیروهای اسرائیلی به فرماندهی ژنرال آریل شارون به سرعت ابتکار عمل را به دست گرفتند و با برگرداندن موج جنگ به سود خود بار دیگر از کار زار پیروز  بیرون آمدند محمّد انور السادات که پس از مرگ جمال عبدالناصر به جای او نشست با ایجاد یک تغییر جهت کلی در سیاست خارجی مصر در 1977 به تل آویو سفر کرد و به اتفاق مناخیم بگین پای یک پیمان صلح با اسرائیل صحّه گذاشت. به همین مناسبت در اکتبر همان سال جایزۀ صلح نوبل به طور مشترک به آن دو آنها اعطا شد.

نکتۀ در خور ذکر آنکه در جنگ یوم کیپور پای ایران نیز به شکلی به میان کشیده شد. توضیح آن که شاه که با انور سادات پس از مناسبات خصمانه  با ناصر روابط دوستانه برقرار کرده بود، به خواهش او اجازۀ یکبار عبور هواپیماهای روسی حامل سلاح و مهمات را از فضای ایران برای مصر صادر و احمد میر فندرسکی، قائم مقام وقت وزیر امورخارجه را مأمور نظارت بر انجام آن کرد. منتها میر فندرسکی که در دل خواستار پیروزی مصر در آن جنگ بود به هواپیماهای روسی حامل اسلحه برای مصر چندین بار اجازۀ عبور از فضای ایران را داد. آمریکایی ها که همواره پشتیبان اسرائیل و تأمین 77کنندۀ آخرین سلاح ها برای اسرائیل بودند وقتی متوجه این امر شدند و به تلخی به شاه شکایت کردند. در4نتیجه آقای میر فندرسکی مغضوب و بی درنگ از کار بر کنار شد. او که در دولت سی و هفت روزۀ شاپور بختیار عهده دار وزارت امور خارجه بود در سال 1383 در پاریس درگذشت.

1993، پیمان اسلو- در این سال با میانجیگری بیل کلینتون رئیس جمهوری وقت آمریکا پیمان سرّی اسلو میان یاسر عرفات رهبر تاریخی فلسطینی ها و ژنرال اسحاق رابین فاتح جنگ شش روزه که بعدها نخست وزیر اسرائیل شد امضاء گردید. به موجب این پیمان اسرائیل دولت خودگردان فلسطین را در ساحل غربی رود اردن به رسمیت شناخت و متقابلا از سوی دولت خودگردان به رسمیت شناخته شد. قرار بود این پیمان مقدمۀ تشکیل دولت فلسطین بر اساس قطعنامۀ 1947 سازمان ملل متحد باشد، ولی رویدادها در جهتی سیر کرد که مانع تحقق یافتن چنین هدفی شد. اسحاق رابین که به سبب نقش برجسته اش در پیروزی های اسرائیل در جنگهای گذشته با کشورهای عرب از اعتبار بزرگی برخوردار بود در همین راستا حرکت می کرد. امّا محافل افراطی راست گرای اسرائیل و از جمله گروه ها مذهبی افراطی که تمامی فلسطین را حق موروثی خود می دانند به شدت با او مخالف و ازاو متنفر بودند. این مایه از تعصب و تنفر سرانجام کار خود  را کرد و در چهار نوامبر 1995 جوانی وابسته به یکی از این گروه ها به نام ایجال عامیر رابین را هدف گلوله قرار داد و به قتل رسانید با کشنته شدن این نظامی و سیاستمدار برجسته زمینه برای دست اندازی راست افراطی بر اهرم قدرت و چهره کردن بنیامین نتانیاهو در صحنۀ سیاسی اسرائیل و به بوتۀ فراموشی افتادن راه حل دو کشوری فراهم آمد.

1996،آغاز نخست وزیری بنیامین نتانیاهو و چیرگی راست گرایان در عرصۀ سیاست اسرائیل. با کشته شدن اسحاق رابین فعالیت تبلیغاتی شدید راست گرایان در آستانۀ انتخابات 1996 آغاز شد که بسیار کارساز بود و حزب لیکود را به پیروزی و رهبر جوان آن  بنیامین نتانیاهو را به نخست وزیری رساند. او پیش از آن در سِمَت سفیر اسرائیل در سازمان ملل متحد خوش درخشیده بود. نتانیاهو جوانترین سیاستمداری بود که تا آن زمان در اسرائیل به نخست وزیری می رسید و اولین نخست وزیری به شمار می رفت که در اسرائیل به دنیا آمده بود. نتانیاهو در 1949 در تل آویو تولد یافت. او هم مانند بسیاری از سیاستمدارانی که پس از تشکیل دولت اسرائیل زمام امور کشور را در دست داشته اند لهستانی تبار است. پدرش که استاد دانشگاه بود. او پس از مهاجرت به فلسطین هنگام سلطۀ امپراتوری عثمانی بر این سرزمین نام خانوادگی خود را از میلیکوفسکی به نتانیاهو که در زبان عبری به معنی “خداداد” است تغییر داد. بنیامین نتانیاهو پس از پایان دورۀ دبیرستان تحصیلات دانشگاهی خود را در آمریکا دنبال کرد. او از دانشگاه معروف MIT در رشتۀ معماری دانشنامۀ فوق لیسانس گرفت ولی تحصیلات دکتری خود را در هاروارد پس از کشته شدن برادرش برای پیوستن به ارتش اسرائیل ناتمام گذاشت. او چند سال با درجۀ سروانی در ارتش خدمت کرد و در برخی عملیات خطرناک که یکی از آنها طرح ربون یاسر عرفات در اردن  بود شرکت جست.

نتانیاهو پیش از آن که بار دیگر با پیروزی حزب لیکود در انتخابات  2013 در نقش نخست وزیر ظاهر شود در دولت آریل شارون به عنوان وزیر خارجه و دارایی خدمت کرد، ولی هنگامی که شارون در 2005 تصمیم به تخلییۀ غزه از نیروهای اسرائیلی گرفت به نشانۀ اعتراض از مقام خود استعفا داد. وی از آن هنگام تا به حال جز در دورۀ کوتاهی که  نفتالی بنت نخست وزیر بوده است با نشان دادن مهارت در تشکیل ائتلاف هایی از احزاب مذهبی و راستگرا توانسته است در رآس دولت اسرائیل باقی بماند. در این دورۀ طولانی مهمترین وجوه سیاست وی تشکیل شهرک های متعدد از مهاجران یهودی، پشت کردن به راه حل دو کشوری، تضعیف دولت خودگردان فلسطین به ریاست محمود عباّس و تقویت پنهانی گروه اسلام گرای حماس بوده که امروز به عنوان دشمن اصلی و مهمترین نیروی مقاومت در برابر وی ظاهر شده است. نتانیاهو با پیش گرفتن این روش توانست میان فلسطینی ها تفرقه بیندازد و راه حل دو کشوری را به بوتۀ فراموشی افکند. حماس که در واقع شعبۀ فلسطینی حزب اِخوان المسلمین مصر است پس از اختلافات عمیقی که با دولت خودگردان فلسطین پیدا کرد و خشونتهایی که میان هواداران دو گروه به ظهور پیوست، در انتخابات 2006 در غزه پیروزی قاطع به دست آورد و از آن هنگام قدرت انحصاری را در آنجا به دست داشته است. در این خلال دولت اسرائیل به رهبری نتانیاهو در همان حال  که سیاست تفرقه افکنی بین فلسطینی ها با چشم بستن بر کمکهای چندین میلیون دلاری طریق قطر به حماس ادامه داهد، از سال 2007 به این سو در پاسخ به موشک پرانی های حماس به درون اسرائیل چند بار به غزه حمله کرده و هربار شمار بسیاری را به خاک هلاک افتاده اند. آخرین برخورد نظامی اسرائیل با حماس پیش از رویدادهای اخیر به سال 2021 باز می گردد که دوهفته به طول انجامید.

سیاست آمریکا در قبال مسئلۀ اسرائیل – فلسطین و آخرین تحولات این موضوع پس از رویداد هفت اکتبر  – دولت بایدن در چهار سال دورۀ تصدی خود همان سیاست دولت ترامپ را دایر بر بی اعتنایی به حق فلسطینی ها برای تشکیل دولتی از آنِ خود طبق قطعنامۀ  242 سازمان ملل متحد دنبال کرده و در همان حال پشتیبانی از عادی شدن روابط میان کشورهای عرب و اسرائیل را در کانون توجه قرار داده است. آخرین کوششی که توسط آمریکا برای تحقق بخشیدن به راه حل دو کشوری صورت گرفت هنگام ریاست جمهوری اوباما بود که به هیچ نتیجۀ ملموسی نرسید و از آن پس آمریکا هرگونه اقدام جدی را در آن جهت به فراموشی سپرد. از آن سو دولت خود گردان فلسطین به رهبری محمود عبّاس 87 ساله به صورت یک  مترسک بی خاصیت در آمده است. دولت خودگردان فلسطین در ازای شناسایی رسمی دولت اسرائیل نه تنها هیچ امتیازی به دست نیاورده بلکه با تشکیل شهرک های جدید یهودی نشین در ساحل غربی رود اردن و تقویت حضور نظامی اسرائیل در حوزۀ قلمرو آن به دستگاه صرفا اداری بی اثر و کم وجهه ای تبدیل شده است. تنها پس از آغاز بحران کنونی و ابعاد بی سابقۀ آن از نظر تلفات انسانی و ویرانی های گسترده درغزه و بی خانمانی اکثریت ساکنان بود که راه حل فراموش شدۀ “دو کشور” بار دیگر به موضوع روز تبدیل شد و در سخنان رهبران اروپایی و آمریکا انعکاس یافت. دولت آمریکا امروز با لحنی که بوی جدّیت از آن به مشام نمی رسد از این راه حل صحبت می کند ولی در همان حال چند بار قطعنامه های آتش بس سازمان ملل متحد را که مهمترین عامل قطع جنگ در غزه و مقدمۀ رفع اشغال از آن و پدید آوردن فضای مساعد برای پیگیری راه حل دو کشوری خواهد بود وتو کرده است. در این خلال نتانیاهو با صراحت هرچه تمام تر مخالفت خود را با این راه حل اعلام داشته و به خوبی نشان داده است که اسرائیل تا هنگامی که او در رأس دولت قرار داشته باشد حاضر به شنیدن هیچ سخنی در این مقوله نیست.  

در ماه های اخیر گفتگوهایی چه در پشت پرده و چه به صورت علنی با مشارکت آمریکا و میانجیگری قطر بین دولت اسرائیل و حماس در جریان بوده است که تا کنون به هیچ نتیجۀ قطعی نیانجامیده است. آنچه در کانون این گفتگوها قرار داشته آیندۀ غزه و آزادی همۀ گروگانهای در برابر رهایی شماری از اسیران فاسطینی از زندان های اسرائیل بوده است. دولت نتانیاهوالبته تا آنجا که توانسته گفتگوها را کش داده و می دهد، به این امید که در خلال عملیات جاری خود در غزه بتواند به مخفی گاه گروگانها دست یابد و مجبور به دادن امتیاز چندانی به حماس نشود. شدّت یافتن عملیات جنگی در خان یونس، دومین شهر مهم غزه در همین جهت صورت گرفت، سپس نوبت به شهر شهررفح در جنوبی ترین بخش غزه رسید که با مصر هم مرز است و بیش از یک میلیون از ساکنان غزه به آنجا پناه برده اند. این ناحیه نیز با وجود مخالفتهای مکرر آمریکا در معرض حملات و بمباران های سنگین اسرائیل قرار گرفت. از موضوعات در خور توجه دیگر این که نتانیاهواز سوی خانواده های گروگانها برای آزادی هرچه زودتر آنها زیر فشار قرار دارد و محبوبیتش چنانکه گزارش شده به شکل روزافزونی رو به افول بوده است. دولت بایدن نیز با توجه به افزایش افکار نامساعد داخلی و جهانی نسبت به عملکرد آمریکا در این بحران، حمایت بی قید و شرط خود را از آدم کشیها و ویرانگری های اسرائیل در غزه اندکی تعدیل کرده است. در گزارشهای رسانه ای می خوانیم که امروز نسل جوان آمریکا که اطلاعات خود را بیشتر از فضای مجازی می گیرد و با حقایق آنچه که در غزه می گذرد آشناست از سیاست دولت بایدن در قبااسرائیل خشنود نیست. به گفتۀ ناظران بی طرف بایدن برای آنکه دموکراتها حمایت مهم این نسل را در انتخابات پیش رواز دست ندهد باید کار مهمتری بکند. نزدیک به دوماه است که دولت آمریکا با خودداری از وتوی قطعنامۀ شورای امنیت برای برقرار آتش بس در غزه برخلاف شیوۀ مرسوم آن خود آغاز در گیری ها مخالت نکرده و به این ترتیب قطعنامه از تصویب شورا گذشته است ولی نتانیاهو که بعد از ده ماه عملیات بی  وقفۀ نظامی به هیچیک از دو هدف اصلی خود که آزادی همۀ گروگانها و ریشه کن ساختن حماس از غزه باشد نزدیک هم نشده،ـبه بهانه های گوناگون جنگ را ادامه داده و حتی شدّت بخشیده است، چنانکه روزی نیست که رسانه های بین المللی خبری از تلفات سنگین جدید فلسطینی ها زیر بمباران های بی امان نیروهای اسرائیلی منتشر نکنند. در این خلال سرتاسر غزه به ویرانه ای تبدیل شده و اکثریت ساکنان آن در شرایط دشواری در پناهگاه های موقت زندگی می کنند.آخرین تحول این بحران دیدار دیگری توسط تونی بلینکن وزیر خارجۀ آمریکا به اسرائیل و آغاز دور تازه ای از مذاکرات روز شنبه 25 آگوست بین حماس و اسرائیل با میانجیگری قطر و آمریکا بوده است، هرچند که با پیش شرطهای سنگین اسرائیل از جمله قائل شدن حق از سرگرفتن مخاصمات برای خود در هر زمان که اقتضا کند، تا کنون هیچیک از ناظران آگاه به نتیجه بخش شدن گفتگوها ابراز امیدواری نکرده اند. نکتۀ دیگری که بر سر آن میان ناظران بیطرف اتفاق نظر وجود دارد این که است با پایان گرفتن جنگ نتانیاهو تا مدت زیادی نمی تواند در رأس قدرت باقی بماند و همین موضوع می تواند از دلایل سنگ اندازی های او در راه به ثمر نشستن گفتگو های آتش بس باشد. این موضوع که در اسرائیل از مسئولان پاسخگویی می خواهند  واقعیتی انکار ناپذیراست و در گذشته در ارتباط با نخست وزیرانی چون گلدا مایر و موشه دایان تجربه شده است.

جمهوری اسلامی و جنگ غزه- همه می دانیم که یکی از دکان های داغ جمهوری اسلامی از آغاز دستیابی به قدرت به سینه زدن سنگ فلسطینی ها و کاسۀ داغ تر از آش شدن برای آنها بوده است. به یاد داریم که نخستین مهمان خارجی خمینی پس از دستیابی پیروزی انقلاب یاسر عرفات بود و یکی از لبخند های نادری که که در تمامی مدّت زمام داری اش از وی ثبت شد هنگام همان دیدار با رهبر  فلسطینی از تهران بود. امّا دیری نگذشت که عرفات به سبب در پیش گرفتن سیاست مصالحه با اسرائیل ناگهان از مقام سوگلی به صف خائنان به آرمان فلسطین سقوط کرد. از آن پس جمهوری اسلامی بی آنکه در رجز خوانیهای هواداری از آرمان فلسطین تخفیفی دهد کمک های خود را متوجه گروه های فلسطینی اسلام زده ساخت و پس از سال 2006 که غزه به طور کامل زیر مهار حماس افتاد، حمایت مالی و سیاسی تهران هم به طور عمده متوجه این گروه گردید. در این خلال اسرائیل شماری چشمگیراز پاسدارانی را که در سوریه مستقر شده بودند به قتل رسانید ولی جمهوری اسلام با همۀ سر و صداهای خود علیه اسرائیل صلاح خود را در آن دید که بارۀ آنها سکوت کند. تا پیش از برخورد نستقیم اخیر میان تهران و تل آویو، یکی از پر سرو و صدا ترین زیان بارترین قتلهایی که اسرائیل در قلب پایتخت کشور به آن دست زد ترور محسن فخّار زاده در نوامبر 2020 بود که از وی به عنوان مهمترین دانشمند هسته ای ایران یاد می شود. قبل از آن اسرائیل موفق شده بود مجموعه ای از مهمترین اسناد هسته ای ایران را در کامیونی بار کند و با فراغ خاطر از مرز بگذراند. این رشته عملیات نشانۀ ان بود که جاسوسان دولت یهود تا عمیق ترین لایه های دستگاه های حساس هسته ای و امنیتی جمهوری اسلامی نفوذ کرده اند، هرکه را که اراده کنند به راحتی می کشند و هرچه را که بخواهند به راحتی می برند. با همۀ این اقدامات پی در پی تعرضی اسرائیل، ترجیح سّیدعلی خامنه ای که هدایت کنندۀ اصلی همۀ سیاستها وهمۀ تصمیمات مربوط به مرگ و زندگی در جمهوری اسلامی است همچنان بر این قرار داشت که هیاهوی چندانی در بارۀ آنها به پا نکند چون فایده ای بیشتر از برباد دادن بیشتر آبروی خود و نظام زیر فرمانش از آن به دست نمی اورد. حتی پس از آغاز جنگ غزه و کشتار ها و ویرانی های وسیعی که اسرائیل در غزه به بار آورد دیدیم که خامنه ای با توجه به مخاطرات درگیر شدن در یک چنگ مستقیم با اسرائیل راه احتیاط را برگزید و پشتیبانی او و ماشین تبلیغاتی اش از مردمی که در سی و پنج سال حکمرانی شخصی برایشان آن همه یقه درانی کرده بود از مشتی لفاظی و شعار تو خالی فراتر نرفت. در پیروی از همین سیاست حزب الله لبنان نیز که از میان اقمار منطقه ای جمهوری اسلامی از همه کارآمد تر است و به سبب همجواری با اسرائیل می تواند مزاحمت های عمده برای آن ایجاد کند، از ورود جدّی به عرصۀ جنگ احتراز جُسته و تا کنون جز چند درگیری محدود، برخورد نظامی عمده ای با اسرائیل نداشته است. در این شرایط تنها اقدام در خور ذکر جمهوری اسلامی ایجاد مزاحمت برای کشتی های حامل سوخت بر به سوی اسرائیل از طریق حوتی های یمن در دریای سرخ بوده که واکنش آمریکا و انگلیس را در پی داشته است. امّا چنین می نماید که نتانیاهو برای نجات قدرت خود در صدد گشودن جبهۀ تازه ای با حزب االله از سوی مرزهای خود با لبنان است و برخورد ها وسیع آخرین روزهای آگوست میان دوطرف از طریق بمبارانهای هوایی و شلیک موشک می توان گواه بر این امرباشد. 

آخرین برخورد های ایران و ایراسرئیل و آنچه احتمالا در راه خواهد بود

آز آغاز تأسیس دولت اسرائیل آنچه همواره به عنوان یک اصل راهبردی و یک خط مشی تغییر ناپذیر توسط دولتهایی که آنجا روی کار آمده اند دنبال شده، داشتن دست بالا به هر قیمت در برخورد دشمنان منطقه ای بوده است. این خط مشی موجب شده اسرائیل که اگر در بیشتر موارد در حمله پیش دستی نکرده باشد، در برابر هر ضربه ای که خورده ده ضربه با حدّت و قوّتی به مراتب بیشتر به حریف وارد کرده است.  مثال زنده برخوردهای متعددی است که دولت یهود بی درنگ پس از تشکیل با کشورهای عرب پیرامون خود داشته است. در این برخوردها نه تنها نیروی آنها را به سختی در هم شکسته، بلکه با اشغال همیشگی خاکشان فضای حیاتی خود را نیز گسترش داده است.  این سیاست سیاست تاکنون به صورت ستون نگاه دارنده و استراتژی تغییر ناپذیر دولت یهود دنبال است. البته دو استثناء بر این قاعده وارد آمده است که یکی رفع اشغال از صحرای سینایی به دنبال جنگ شش روزۀ 1967 و دیگری پایان دادن به اشغال جنوب لبنان در پرتو سماجت حزب الله لبنان و مزاحمت های بی وقفۀ آن برای نیروهای اشغالگر بوده است. هرچند که آریل شارون نخست وزیر پیشین اسرائیل نوار غزه را در اوایل دهۀ دوهزار از نیروهای اسرائیلی تخلیه کرد، ولی پس از همه پرسی 2006 که یر اساس آن حماس حکومت بر نوار غزه را در در اختیار گرفت اسرائیل با اِعمال کنترل بر دهانۀ ورودی غزه، آنجا را در دو دهۀ گذشته  به صورت زندان بزرگی برای ساکنانش در آورد و همین سیاست بود که به انفجار هفت اکتبر گذشته و کشتار و ویرانی ده ماه گذشته انجامید و همچنان ادامه دارد.

حملۀ غافلگیر کنندۀ اسرائیل به سرکنسولگری ایران در دمشق و پی آمد های آن

چنان که اشاره رفت برخورثث های میان اسرائیل و ایران تا پیش از 31 آوریل 2024 تقریبا بی سرو صدا روی می داد و هر دو طرف ترجیح می دادند هیاهویی پیرامونشان برپا نکنند. ولی در شب 31 آوریل گذشته اسرائیل با نیرویی مرگبار سرکنسولگری جمهوری اسلامی را در دمشق آماج حمله قرار داد و حاصل آن کشته شدن یک سردار ارشد پاسدار و  شش تن از همکاران او بود. با این اقدام اسرائیل یک خط قرمز مهم و خطرناک را زیر پا گذاشت. طبق یک اصل تثبیت شدۀ بین المللی که قدمت تصویب آن به کنوانسیون وین در 1815 باز می گردد سفارت یا کنسولگری هر کشور در کشوری دیگر به منزلۀ بخشی از خاک آن کشور شمرده می شود و هرگونه تعرض و تجاوزی به آن در حکم تجاوز به تمامیّت ارضی و استقلال آن کشور است. اسرائیل با آگاهی کامل از این معنی به چنین حملۀ ای دست زد که افزوده بر پی آمد وخیم حقوقی آن تلفات جانی مهمی نیز به بار آورد. شاید موضع انفعالی جمهوری اسلامی در برابر اقدامات پیشین اسرائیل که در بالا به طور گذرا به آنها اشاره شد در تصمیم به چنین اقدامی بی تأثیر نبوده است. در هر حال جمهوری اسلامی دیگر نمی توانست این حرکت را را بی پاسخ بگذارد و دیدیم که در فاصلۀ یکی دو روز پاسخ ایران به شکل با شلّیک صدها موشک و پهپاد به خاک اسرائیل شکل گرفت. البته آمریکا و تعدادی از کشورهای اروپایی بی درنگ به یاری اسرائیل شتافتند و بخش اعظم موشکها و پهباد ها را پیش از آن که به مقصد برسند نابود کردند  ولی معدودی هم به مقصد رسیدند و خساراتی وارد آوردند. این تجربه روابط خصمانۀ ایران و اسرائیل را وارد مرحلۀ تازه ای کرد و آگاهی مهمی نیز از توانایی موشکی جمهوری اسلامی در اختیار جهان گذاشت. این که چه عاملی اسرائیل را به چنین اقدام که می توانست بدون مداخلۀ تعدیل کنندۀ آمریکا به عواقبی به مراتب وخیم تر از آنچه شاهد بودیم بیانجامد واداشت هنوز در سطح عمومی مشخّص نشده است. قدر مسلّم این که بی پاسخ ماندن اقدامات مشابه اسرائیل در گذشته در مبادرت به آن بی تأثیر نبوده است.     

قتل اسمعیل هنیه رهبر سیاسی حماس از راه بمب گذاری در تهران

اسمعیل هنیه از جملۀ رهبرانی بود که برای شرکت در مراسم گشایش دورۀ ریاست جمهوری مسعود پزشکیان به ایران دعوت شدند. وقوع این حادثه نشان داد که اسرائیل با وجود واکنش سریع جمهوری اسلامی به کشته شدن یک فرمانده پاسدار و شش تن همکاران او در ساختمان سرکنسولکری ایران در دمشق دست از اقدامات خصمانه و تحریک آمیز در قبال جمهوری اسلامی و نفوذ دادن عوامل خود در دستگاهای حساس آن منصرف نشده است. این بار هرچند عملیات اسرائیل برای هیچیک از ایرانیان تلفاتی در بر نداشت ولی کشتن یک مهمان رسمی و بلند پایۀ دولت ضربه ای مهلک اساس امنیت در کشور و عدم اطمینان گردانندگان رژیم از صدر تا ذیل به جان خود حتی زیر اقدامات شدید حفاظتی وارد آورد.

با آنکه منابع امنیتی نظام اعلام کردند که قتل با شلّیک یک موشک از محوطۀ بیرون عمارتی که یک اتاق آن در اختیار رهبران حماس قرار داشت صورت گرفته است، از آنجا در فیلم نشان داده شده از ساختمان هیچگونه آثار خرابی به دیوارهای بیرونی آن دیده نمی شود و فقط بخش حاوی اتاق محل اقامت مهمان فلسطینی کاملا سیاه است، گزارش دیگری که توسط منابعی غیر از سپاه پاسداران عنوان شده به واقعیت نزدیک تر می نماید. طبق این گزارش  بمب در حدود دو ماه پیش از ورود هنیه به تهران توسّط دوتن از عوامل ایرانی اسرائیل که معلوم می شود از محارم دستگاه حاکمیت بوده و می توانسته اند به جاهای کاملا ممنوعه برای افراد دیگر رفت و آمد کنند تعبیه شده است. طبق گزارش یاد شده دوربین مدار بستۀ ساختمان این دو تن را به روشنی در حال خارج شدن از ساختمان نشان می دهد و حتی مأموران حفاظتی جلو در هنگام خروجشان برای آنها دست تکان می دهند که خود از درجۀ محرمیت آنها و آشنائیشان با دیگر مأموران امنیتی آنجا خبر می دهد.

با آنکه انتظار می رفت نظام حاکم بدون تأخیر به پاسخی که در برابر این اقدام بسیار نگران کنندۀ لازم می داند مبادرت ورزد ولی با وجود گذشتن بیش از دو هفته هیچ اتفاقی نیفتلده است.

در بارۀ دلیل این امر اظهار نظرهای متفاوتی عنوان می شود. جمعی می گویند که ایران مرعوب شده و می خواهد موضوع را به دفع الوقت برگزار کند تا در آینده برخوردهای شدید تری بااسرائیل پیدا نکند. این استدلال چندان متقاعد کننده نمی نماید. هر دولتی که بخواهد از حد اقل امنیت احترام بین المللی برخوردار باشد نمی تواند چنین اقداماتی را که تهدید مستقیم به امنیت و تمامیّت آن به شمار می رود بی جواب بگذارد. اظهار نظر دیگر این است که جمهوری اسلامی حتما پاسخ این تجاوز بسیار جدّی به امنیت خود را در وقت که مناسب بداند خواهد داد. 

فرض دیگر این است که با دور دیگری از مذاکرات که در قاهره برای استقرار آتش بس دائمی در غزه جریان دارد جمهوری اسلامی که سخت خواستار برقراری چنین آتش بسی نمی خواهد با اقدام خود بهانه به دست اسرائیل برای تعلیق گفتگوها بدهد و احتمالا آمریکا نیز در همین جهت محرمانه به جمهوری اسلامی پیام فرستاده است.                         

در هر حال، ماجراجویی های استبداد مذهبی حاکم بر ایران آز اغاز دستیابی به قدرت در منطقه و صرف بخش بزرگی از ثروت و در آمد کشور برای دست نشاندگان خود در لبنان و سوریه و عراق و یمن به هیچ روی با منافع و مصالح کوتاه و بلند مدت کشور سازگاری نداشته و درحقیقت با چنان مصالحی مغایرت تام داشته است. صدهامیلیارد دلاری که از ابتدای استقرار جمهوری اسلامی در این راه صرف شده اگر برای رشد اقتصادی، ایجاد کار، تقویت فن آوری آموزش جوانان و جلوگیری از گسترش روز افزون فقر و فرار مغزها به خارج خرج می شد، امروز ما شاهد وضع رقت بار بخش وسیعی از جمعیت کشور، ناسامانی شدید اقتصادی و اجتماعی و سقوط ارزشهای اخلاقی انسانی در میهنمان نمی بودیم.     

برخی از منابع مطالعه برای نگارش4 این مقاله:

– گزارشهای شماری از مطبوعات معتبر انگلیسی و فرانسه زبان مانند واشنگتن پست، گاردین و لوموند

– چشم‌انداز صلح خاورمیانه در سایه عادی‌سازی روابط اسرائیل و جهان عرب، نوشتۀ دکترمحمد رضا ملکی، ابراهیم محمدزاده، دکتر فررزاد 

 – جمهوی اسلامی ایران , عادی سازی, روابط ,اعراب , اسرائیل، نوشتّ پرهام پور رمضان، مرکز بین المللی مطالعات صلح

 History of the Arab–Israeli conflict – Wikipedia

Palestine and the Arab-Israeli Conflict: a history with documents / by Charles D. Smith

Le conflit israélo-palestinien : une instabilité endémique aux portes de la Méditerranée orientale

Par Gaspard Béquet Revue Défense Nationale 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *