رمزگشائی از نامه مسموم فائزه هاشمی! – تقی روزبه

انتشاراین نامه با چنان لحن و محتوای پرخاشگرانه و تخطئه کننده و البته هدفمند که باب خورند حاکمان و جریان‌های ضدچپ‌، آن‌هم در این مقطع زمانی و در تقارن با فرارسیدن سالگردخیزش زن زندگی آزادی، و مقاومت تحسین برانگیز زنان سیاسی زندان در برابر حاکمیت شکنجه و علیه اعدام ( با هرگرایشی) و سرپیچی از رفتن به احضارها و دادگاه‌های فرمایشی و مواجه با هجوم و ضرب وشتم  به زندان توسط مزدوران رژیم، بعیداست که تصادفی و صرفا از سرخشم فردی باشد. و عجیب هم نیست که «شجاعت» انتشارآن بلافاصله با تبریک عناصری چون عباس عبدی‌ها و زیدآبادی‌ها مورداستقبال قرارگرفته و یا در نشریه قوه قضائیه درج می شود.

در زندان‌ ها و محیط های بسته و تنگ و در زیریک سقف و در شرایط سخت و انواع فشارها و شرایط سخت وقتی افرادزندانی کنارهم قرارمی گیرند، احتمال بروز حساسیت‌ها و تنش‌ها و مبالغه گوئی‌ها و برخی تنگ نظری‌ها و تندروی‌ها در میان‌ افرادزندانی دور از ذهن نیست و همواره می تواند بوجود بیاید، که در مورد کم و کیف‌آن تنها می‌توان با اشراف اطلاعاتی دقیق و همه جانبه به قضاوت بی‌طرفانه نشست. اما پیام و محتوای اصلی نامه و نحوه اعلام آن چیزی فراتر از این نوع حساسیت‌ها بوده و با فرافکنی دارای اهداف و مقاصد دیگری چون تصفیه حساب‌های سیاسی وفکری و ترورشخصیتی و خراب کردن وجهه مقاومت هم هست. صرفنظر از هیستری ضدچپ نهفته در نامه و ذوق زدگی این حضرات تبریک ‌گو و تحسین کننده که با دمشان گردو می شکنند، دونکته در رابطه با این نامه و  رمزگشائی از آن و تبیین فوران خشم نهفته در آن می تواند رهگشا باشد.

نخست تغییرمشی سیاسی ایشان با توجه به تحولات سیاسی است که منجربه آمدن پزشکیان به صحنه قدرت اجرائی و حمایت قاطبه اصلاح طلبان از وی و از جمله توسط عقبه جریان‌های نزدیک به هاشمی رفسنجانی و خانواده او و بازتاب آن در فضای زندان و شخص وی است. در این رابطه لازم به اشاره است که نزدیک شدن اصلاح‌طلبان به ساختارقدرت و ساخت و پاخت و بازی در بساط آن‌ها از طریق مشارکت فعال در یک انتخابات مهندسی شده برای درهم شکستن جوسنگین تحریم و صفوف مقاومت مردمی، بجزایفای نقش تحریم شکنی وخوش خدمتی به سیستم از این طریق ناممکن بود. در این برهه زمانی آن‌ها در سلک بهترین خادمان رژیم برای مقابله با تحریم کوبنده اکثریت مردم ایران  ظاهرشدند. آن‌ها در غیاب سرمایه اجتماعی لازم بجز خیانت آشکار و پشت کردن به ادعاهای دروغین همراهی با مردم و جنبش نافرمانی آنان و دشمنی آشکار با جنبش زن زندگی آزادی نمی توانستند این خدمت شایان و قابل قبول برای حاکمیت و نزدیک شدن به ساختارقدرت و خامنه ای را انجام دهند. و نیز باتوجه به این‌که زندانیان کنونی بویژه قاطبه زنان زندانی اساسا برآمده و یا متأثر از خیزش و مقاومت و کنشگری در آن بشمار می روند، از این رو بدیهی و قابل فهم است که این شکاف و رودرروئی و خیانت، در زندان نیز بازتاب سنگین خود را داشته و تعارضات پیرامون آن را دامن زده باشد. از همین منظر وجود جوسنگین و احیانا احساس انزوا در صفوف تحریم شکننان و کسانی که با آمدن پزشکیان به مشروطیت خود رسیده اند، و تنش با کسانی که زندان را به سنگر مقاومت و ادامه مبارزه بیرون ولو در شرایط بسی سخت تر تبدیل کرده‌اند نیز قابل فهم است. شکاف‌ها و تنش‌ها در چنین فضائی چه بسا بطوراجتناب ناپذیری به اوج خود می رسد که بنوبه خود برخوردهای سنجیده برای مهار و کنترل آن‌ها را می طلبد. البته نباید از دسیسه‌های همیشگی رژیم و کارگزاران امنیتی آن  برای ایجادشکاف و تشدید شکاف‌ها در میان زندانیان با هدف شکستن روحیه مقاومت در صفوف زندانیان و بهره برداری تبلیغاتی و عملی آن‌ها غافل بود.

در نامه فائزه هاشمی پیرامون شرکت و رأی دادن در داخل زندان و بنا به ادعای وی ممانعت مخالفان توسط زندانیان مخالف  سخن گفته‌می شود. اما صرفنظر از چگونکی کم و کیف آن و فراتر از روایت یک طرف، نیازمنداطلاعات همه سویه هستیم. اما در کلیت خود می توان انتظارداشت  که کشمکش و تنش جاری بین تحریم کنندگان و تحریم شکنانی که در سطح جامعه جریان داشته است و نسبت به دولت جدید و برآمده از آن، در درون زندان و زیریک سقف هم مناقشات و بازتاب ویژه خود را داشته باشد، بویژه اگر تحریم کنندگان و مخالفان دولت برآمده از آن در زندان دست بالا را داشته باشند. از این منظر جدا از عقده‌گشائی وشاخ و برگ دادن و به صحرای کربلا زدن نویسنده نامه، و صرفنظر از دسیسه‌های قابل تصوررژیم در دامن زدن به آن، بنظر می رسد که سرمنشأ اصلی خشم و برانگیختگی غیرعادی نهفته در این نامه، قبل از هرچیز از انزوای این گرایش در زندان و تسلط جوسنگین تحریم انتخابات و حاکمیت برآمده از آن نشأت گرفته باشد.  طبیعی است که تحمل چنین جوسنگینی برای کسی که در فضای پیشاخیزش برای خودزعامت و شأن والائی قائل بود و اکنون دیگر دوره‌اش سپری شده است می‌تواند موجب فوران خشم عنان گسیخته ای گردد. در سایه چنین خشمی است که او همه تناقضات نهفته در خویش را یکجا بیرون ریخته است. اگر پیام نهفته دراین بخش از نامه تخطئه مقاومت و ترورشخصیت زندانیان مقاومت است اما پیام بخش دوم نامه حتی از  این هم مسموم تراست:

نکته دوم و البته بدتر و موذیانه‌تر پیام نهفته درنامه، دخیل بستن او به خواب دخترفامیل و ادعای خظرکشته‌شدنش در زندان  و توسط زندانیان است (!)  که به گفته وی توسط کسانی از این چپ‌های شبه فاشیست و مدافع اردوگاه‌های مرگ و همراه با ردیف کردن یک دوجین یاوه‌های دیگری از این دست محتمل است (از ما گفتن!). به این ترتیب او با دوختن آسمان و ریسمان بهم، به رژیم و مقامات امنیتی زیگنال ارسال‌ می‌کند که هرچه زود تر او را آزادکنند و باین ترتیب با انتساب یک توهم مالیخولیائی بقصدبدنام کردن مبارزان زندانی و هم بندانش، برای دست اندرکاران زندان و حاکمان هم خوراک تبلیغاتی فراهم ‌می کند و هم زمینه پرونده سازی جدید را. تا شاید باین ترتیب اندکی از غلیان خشم سرکش و سوداهای خویش را تخلیه کرده باشد.  

در حقیقت اکنون با جلوس دولت پزشکیان ورسیدن امثال فائزه به مشروطه خود، ماندن و تحمل کردن حتی یک روزهم در زندان برای چنین افرادی که به پایان خط می رسند، پوچ و عبث و زجرآور می‌شود و معمولا عوامل رژیم مترصدآن هستند که از این نوع فشارها و زجرکشیدن ها ماهی خود را صیدکند. و چنین است که محتوای مسموم نامه «زندان در زندان» آکنده از خشم و نفرت، بیش از آن‌که از مشکلات و مسائل مرتبط با تنش‌های درونی زندانیان نشات گرفته باشد و پیرامون چگونگی و دلایل آن صحبت کند، در اصل فریاد نامه و دادنامه‌ای است نسبت به مقامات رژیم که چرا او را از این زندان و از زنج بیهوده و پوچ و غیرقابل تحملی که درآن بسرمی برد بیرون نمی‌کشند. این که این نامه پس از شکست تلاش وکیل و خانواده او برای آزادشدن مشروط او، و قبل از به‌پایان رسیدن دوره محکومیت یک سال و اندی مانده نوشته می شود خودگویای همان وضعیت توصیف شده در بالا است.

در انتها، مثل روز روشن است که سخنان و تبریک گوئی حضراتی چون عباس عبدی ‌و احمد زیدآبادی‌ و یا هذیان‌های صادق زیباکلام‌ها و کسانی که تمامی حیثیت و همت و توان و قلم خود را در خدمت شکستن جوتحریم و تجزیه صفوف مقاومت و حمایت از استبدادحاکم بکارگرفته اند، چیزی جز بازتاب کینه و نفرت این حضرات از مقاومت و خیرشی که پیشاپیش با شعار«اصلاح طلب، اصول گرا دیگه تمومه ماجرا» مهرباطله بر برپیشانی و فلسفه سیاسی آن‌ها زده است نیست. طبیعی است که تحریم شکنانی که اینک تمامی توان خود را برای نجات قایق دولت سرهم بندی شده «وفاق ملی» در امواج بحران ها بکارگرفته اند، بخواهند که از این نمد کلاهی برای خود ببافند.

با این‌همه درنهایت باید بین فائزه و حقوق او به عنوان یک شهروند زندانی رژیمی جبار با هرعقیده و مرامی که داشته باشد و حتی محکوم کردن فشارهائی که رژیم به وی و خانواده‌اش وارد می‌کند و ضمن درخواست آزادی فوری او والبته همه زندانیان، با عقده گشائی‌ها و ادعاهای موهوم و حتی بعضا موذیانه‌اش تفکیک قائل شد. و بیش از آن رژیم سرکوبگر و دستگاه قضائی و امنیتی آن را بخاطرایرادچنین فشارها و سوء استفاده ها محکوم ساخت و البته لازم است  با هرگونه تبلیغات مسموم این چنینی علیه جنبش مقاومت و کنشگران مبارز و زندانی  آن مقابله کرده و آن‌ها را خنثی کرد.        تقی روزبه   ۱۲.۰۹.۲۰۲۴